خاص خود منزل داد امام چهارم علىّ
بن الحسين عليه السّلام را اغلب در نزد خود مىخواند به مرتبهاى كه شام و نهار بىوجود
امام زين العابدين عليه السّلام نمىخورد حضرت را در سر سفره حاضر مىكرد آنوقت دست
به سفره دراز مىنمود انتهى كلام آن علّامه روزى از روزها كه يزيد پليد حضرت را خواسته و مشغول صحبت بود اظهار ندامت از كردههاى خود مىكرد
كه حبّ رياست و سلطنت چشم مرا
كور كرد كه قطع رحم كردم و با پدرت حسين
عليه السّلام نهايت خصومت بجاى آوردم و بد كردم خطا كردم يا على اكنون راه نجاتى از
براى من هست هرگاه استغفار كنم خداوند از سر تقصير من مىگذرد يا نه امام چهارم عليه السّلام فرمود اى يزيد ريختن خون امام كه جگرگوشه حضرت خير الأنام
بود سهل كارى نبود كه بتوان درصدد علاج آن برآمد اگر به فرض من از تو بگذرم جدّم رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از تو نخواهد گذشت پدرم على
مرتضى و جدّهام فاطمه زهراء سلام اللّه عليهما از تو نخواهند گذشت خداوند و ملائكه ملاءاعلى به تو نفرين مىكنند .
اى يزيد اگر اندكى بيانديشى و در كارهاى زشت خود تفكّر نمائى هرآينه به
كوهها فرار كرده و سر به بيابانها مىگذارى .
اى ظالم اين چه ظلمى
است كه بعد از كشتن پدر و
برادر و اعمام و بنى اعمام من و اسيرى حرم پيغمبر خدا
صلّى اللّه عليه و آله و اين همه خوارىها كه برسر ما آوردى به اينها اكتفاء نكرده
اكنون سر نازنين پدرم حسين
عليه السّلام را بردروازه شهر آويختهاى و هيچ نمىگوئى كه اين امانت رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم است، مژده باد تو را به ندامت و پشيمانى كه
در روز جزا در نظر خلائق در محضر خالق بكشى و سزاى خود ببينى .
يزيد آب حسرت از ديده ريخت و آه ندامت بركشيد عاقبت حضرت نماز غفيله را
تعليم او نمودند كه جهت آمرزش گناهانش به
خواندن آن مبادرت نمايد ولى آن پليد موفق
به خواندن آن نماز نشد و به همان حالت كفر و زندقه و ارتداد و الحاد روى به درك نهاد .