يزيد گفت حالا
كه شكر مىكنم خداى را كه پدرت كشته
و شر او را از سر من رفع كرد .
امام عليه السّلام فرمود :
مردم
تو او را كشتند .
يزيد گفت : خدا كشت .
حضرت فرمود :
خداوند
لعنت كند كسى را كه پدرم را
كشت، آيا من خدا را لعنت مىكنم ! ؟
مرحوم مفيد در ارشاد مىنويسد : يزيد گفت :
يا على پدرت حسين
عليه السّلام با من بد كرد قطع رحم و خويشى نمود و حق مرا مىخواست ضايع كند در سلطنت
با من منازعه كرد خدا هم آنچه بايد درباره او بكند كرد .
حضرت زين العابدين عليه السّلام اين آيه را تلاوت فرمود ما اصاب من
مصيبته فى الارض و لا فى انفسكم الّا فى كتاب من قبل ان نبراها انّ ذلك على اللّه يسير
يزيد پليد رو
كرد به پسرش خالد و گفت جواب
وى را بده آن كافر بچه نتوانست چه جواب
بگويد پس يزيد پليد خود
اين آيه را در جواب خواند و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا
عن كثير فى البحار
امام عليه السّلام فرمود :
آنچه گفته جوابش را شنيدى اكنون اذن مىدهى كه من سخنى دارم بگويم؟
يزيد پليد گفت : قل و لا تقل
هجرا يعنى بگو امّا هذيان مگو .
حضرت فرمود :
سخنم
اينست كه ما ظنّك برسول اللّه لورآنى فى الغلّ .
و در روايت ديگر بجاى « فى الغلّ » بهذه الصّفة وارد شده يعنى :
چه گمان مىبرى
به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اگر مرا با اين حالت و با اين ضعف در زير