responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 809

خواهرانم ميان محنت و مصيبت مانده و بعد پدرم حيدر كرّار را از حال دخترانش مطّلع كن و بگو :

اخى بلّغ الكرّار عنّى تحيّة

و قل زينب اضجت تساق بذلّة

برادر جان سلام و تهنيت من را به پدرم حيدر كرّار برسان و بگو دخترت زينب را با خوارى و زارى و ذلّت به شهرها مى‌برند .

بعد از اين بيانات آن مخدّره سر خود را به چوبه محمل زد كه پيشانى مباركش شكافت و خون از آن ريخت‌

در شرح برخى از احوالات اهل بيت اطهار عليهم السّلام در ورود به كوفه خراب‌

چون اولاد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ذرارى فاطمه زهراء سلام اللّه عليها را با چشم پرآب و جگرهاى خون شده وارد كوفه خراب كردند از هجوم تماشائيان راه عبور مسدود شده بود، قريب بيست سر بالاى نيزه بود و شصت و چهار زن برشتران و بعضى برقاطر و برخى در محمل‌هاى بى‌روپوش كه عرب او را اقتاب مى‌خواند سوار بودند، در بغل هرخانمى دختر بچه‌اى سر و پاى برهنه با چشمى اشكبار قرار داشت، كوفيان از مرد و زن، كوچك و بزرگ به تماشاى ايشان ايستاده بودند، بعضى خندان و برخى گريان به نظر مى‌آمدند .

از جديله اسدى نقل شده كه مى‌گفت :

سال شصت و يك هجرى در كوفه بودم كه لشگر ابن زياد از كربلا برگشته بودند و اسيران آل احمد مختار را وارد بازار كوفه كردند زنان چندى را ديدم كه گريبان‌ها دريده سينه و صورت‌ها خراشيده و متّصل لطمه برصورت مى‌زدند و اشگ مى‌ريختند، من از پيرمردى احوال‌پرسى آن اسيران دل‌شكسته را كردم .

پيرمرد در جواب گفت : آيا نمى‌بينى سر پسر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را كه بربالاى نيزه است ....

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 809
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست