ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام در ميدان پربلاء كربلا گرفتار كوفيان و شاميان گرديد و
با مبارزه و جنگ تن به تن ابطال و شجعان لشگر كفرآئين پسر سعد
ملعون را به خاك مذلّت انداخت بطورى كه صفوف لشگر دشمن بسته شد و احدى از آن ملاعين
و ناپاكان جرئت بميدان رفتن و مقابل شدن با آن شير بيشه پردلى را
نداشتند و چنانچه گفتيم شمر ملعون در مقام اعتراض به پسر سعد
او را تحريك كرد كه پيمان شكسته
و جنگ مغلوبه اعلام نمايد در اينوقت كه عمر بن سعد اوضاع نبرد را دگرگون ديد امر كرد
كه تمام لشگر به يكبار برامام عليه السّلام حمله ببرند و از آنچه در دست داشتند استفاده
كرده و حربههاى مختلف را جهت كشتن پسر پيغمبر صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم بكار برند از چهار طرف
آن يگانه دهر را در ميان گرفته و
آنچه در توان داشتند مصرف نمودند، راوى مىگويد :
ديدم امام عليه السّلام عمامه برسر نهاده و دستها را از آستين جبّه خز
بدر آورده و شمشير ذو الفقار بكف گرفته حمله
مىكرد گاهى برميمنه حمله مىنمود جملگى را متفرّق مىساخت
و زمانى برميسره يورش مىبرد همه را منهزم مىساخت و زمانى روى به قلب لشگر مىآورد
و تمام را تارومار مىكرد با آنكه عمر بن سعد ملعون عهد و پيمان خود
را نقض كرد و نگذاشت يكان يكان به ميدان حضرت بيايند و جنگ را مغلوبه اعلام كرده بود
معذلك از عهده كارزار آن فرزند حيدر كرّار برنيامدند پسر سعد
ديد نزديك است شيرازه لشگر از هم بپاشد دست آورد ريش خود را كند و فرياد نمود اى لشگر : أتدرون بمن يقاتلون، هذا ابن انزع البطين هذا
ابن قتّال العرب .
آيا مىدانيد با چه شجاعى
جنگ مىكنيد، اين فرزند حيدر كرّار و پسر كشنده
عرب است .
لشگر گفتند : امير چه كنيم، هرچه امر نمودى اجراء كرديم و آنچه اكنون فرمائى بجا آوريم .