همام عليه السّلام دومرتبه با اهل حرم وداع و خداحافظى نمودهاند اگرچه
آن سرور مكرّر به خيام اهل حرم آمده و به ميدان رفتهاند بارى وداع دوّم كه آخرين بارى
است آن حضرت با اهل حرم صحبت فرموده در وقتى بود كه آن جناب در ميدان مجاهدت ضعف پيدا كرده و زخم بسيار و جراحت بىشمار برداشته و فرق همايونش از ضرب شمشير
مالك بن النسير الكندى شكافته شده بود .
حضرت با سر برهنه روى به خيام حرم آورد و اخذ من اهل الحرم ما شدّ به
شجّ الهام دستمالى گرفت و
زخم سر را بست و عمامه برسر پيچيد و
با صورت خونآلود فرمود :
يا
زينب، يا امّ كلثوم يا سكينه، يا رقيّه يا فاطمة عليكنّ منّى السّلام .
چون چشم اهل
حرم به صورت و محاسن غرقه به خون امام عليه السّلام افتاد همه به شيون درآمدند زيرا
در وداع اوّل اهل حرم آن حضرت را صحيح و سالم ديده بودند ولى اكنون مىبينند كه سر
مباركش شكسته، پهلوها فرورفته
سينهاش سوزان، بدنش لرزان، دلش مجروح و خون از اعضاء و جوارحش ريزان است .
اوّل كسى كه از جا جست و بنزد امام عليه السّلام آمد خواهرش عليا مخدّره
زينب كبرى سلام اللّه عليها بود، به پاى برادر
افتاد و فرمود :
اخى يا اخى يا خير ذخر فقدته
و انفس شئ صاننى منه نافس
برادرم، اى بهترين ذخيره خواهر كه امروز از دستم مىروى و مثل تو جواهرى
را گم مىكنم .
اخى اليوم مات المصطفى و وصيّه
و لم يبق للاسلام بعدك حارس
برادرم در واقع امروز پيغمبر خدا
صلّى اللّه عليه و آله و على مرتضى عليه السّلام از دنيا مىروند، بعد از تو ديگر براى
اسلام و دين نگهبانى نمىباشد .
اخى من لاطفال النبّوّة يا اخى
و من لليتامى ان قضيت نوانس
برادرم، بعد از تو اين اطفال را چه كسى
نگهدارى كند، و اين يتيمها را كيست كه پرستارى نمايد؟