و اين بيت از رجزى است كه شاهزاده مىخوانده و از عزّ حسب و شرف نسب خود
خبر مىداده .
ابو المؤيد خوارزمى آورده :
على
اكبر به معركه مبارزت جلوهكنان درآمد، حلقه گيسوى مشگين
برروى رنگين افكنده و آن شاهزاده چهار گيسوى تافته
بافته مجعّد معنبر مسلسل معطّر داشته دو از پيش و
دو از پس مىانداخته و زبان روزگار در وصف آن شهسوار بدين
ابيات نغمه مىپرداخته .
خسروا مشترى غلام تو باد
توسن چرخ در لگام تو باد
سبز خنك فلك مسخّر تو است
ابلق روزگار رام تو باد
و شاهزاده رجزى در مناقب خود و اهل بيت مىخواند كه ترجمه بعضى از آن
در مقتل نور الائمه خوارزمى چنين آمده :
منم على حسين على كه خسرو مهر
فراز تخت فلك كمترين غلام منست
من از نژاد شهيم كه قدر او مىگفت
كه خطبه شرف سرمدى بنام منست
عنان ز معركه خصم برنخواهم تافت
چرا كه توسن تند سپهر رام منست
راوى گويد : هرچند على اكبر
مبارز طلبيد كسى به مبارزتش نيامد شاهزاده خود را برلشگر خصم زده شور در ميمنه و ميسره
و قلب و جناح آن سپاه افكند و چندان مقاتله
كرد كه آن گروه انبوه از حرب وى به ستوه آمدند، پس مراجعت نموده پيش پدر آمد
و گفت :
يا ابتاه ذبحنى العطش اى پدر بزرگوار
تشنگى مرا مىكشد و هلاك مىگرداند
و اثقلنى الحديد و گران مىسازد
و در رنج مىافكند مرا آهن سلاح
فهل الى شربة ماء من سبيل آيا به شربتى از آب هيچ راه توان برد و براى
حصول مقدارى از آن چاره توان
كرد، حقا كه اگر قطرهاى آب بحلق من مىرسيد دمار از اين قوم نابكار برمىآوردم؟
امام حسين عليه السّلام او را پيش طلبيد
و خاك از لب و دهان وى پاك كرد
و انگشترى