responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 570

بسيار به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كمك كرده بود بارى امام عليه السّلام به وضع لباس و اسلحه و اساس آن پير روشن‌ضمير نظر مى‌كرد و مى‌ديد كه با آن حالت ناتوانى كه از تشنگى و گرسنگى نيمه جانى بيش در بدن ندارد معهذا اظهار شجاعت و دليرى مى‌كند و به گرگان كوفه و شام نفرين مى‌نمايد حضرت از روى بنده‌نوازى فرمود :

كدام بى‌رحم اين ريش سفيد تو را كه در اسلام در ركاب خير الانام سفيد كرده‌اى به خونت خضاب خواهد كرد و رحم برپيرى و ناتوانى تو نخواهد نمود

شعر

بدو گفت اى شيخ بيداردل‌

ز كار تو گردون دون شد خجل‌

كرا دل، كرآيد باز آر تو

خداى از تو خشنود و از كار تو

سپس امام عليه السّلام فرمود :

اى جابر جهاد برتو واجب نيست تو پيرى قوّت و قدرت در تو نيست بيا به ميدان مرو .

جابر تعظيم نموده عرض كرد : تصدّقت پيران رسوم حرب و آداب جنگ را نيكو مى‌دانند علاوه براين دلم مى‌خواهد نامم در زمره شهداء آل محمّد عليهم السّلام ثبت شود تا فرداى قيامت سرخ‌رو باشم، قربانت تا زنده بودم ايّام عزّت تو را مستدام ديده بودم اكنون نمى‌توانم روز ذلّت و خوارى تو را ببينم، اين قوم حرمت تو را از ميان بردند و بناى جسارت و بى‌ادبى گذارده، تو را دشنام و ناسزا مى‌گويند قربانت شوم، مى‌روم مژده وصل تو را به پيغمبر مى‌دهم .

حضرت صورت وى را بوسيد گريان گريان اذن ميدان داد .

جابر وارد صحنه كارزار شد و حمله كرد به آن نااصلان شصت نفر از آنها را به خاك مذلّت انداخت وى از كثرت زخمهاى كارى و شدّت تشنگى و خستگى لاعلاج پهلو به خاك نهاد و مرغ روحش از قفس قالب بناى پرواز نهاد لحظات آخر حياتش بود كه آن پير خسته از گوشه چشم نگاه پرحسرت به حضرت كرد،

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 570
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست