responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 524

سپاه كوفه و شام مسلم را محاصره كردند آن شير با شمشير چنان در معركه دشمن ثبات ورزيد و بطورى با مشركان جنگيد كه تمام اعادى حيرت كردند و برصبر و استقامت او تعجب نمودند گاهى رو به لشگر مى‌آورد و زمانى خود را به عقب مى‌كشيد، تير و شمشير دشمن را در نصرت سيّد گلگون كفن به جان خود مى‌خريد با آنكه لب تشنه و شكم گرسنه بود و با آنكه پير سالخورده گشته بود ولى مانند ايّام جوانى و هنگام ريحان شباب كه در معارك بلارك مى‌زد مثل آنكه در جنگ آذربايجان كارهاى بزرگ و جنگهاى عظيم نموده بود، كار را برمشركان تنگ نموده همان نحو در وقعه كربلاء كشتار مى‌كرد و شمشير آتشبار بكار مى‌برد، آن زاهد شب‌زنده‌دار و مجاهد ديندار در روز عاشوراء كارى كرد و كارزارى نمود كه از هيچ شجاعى چنين شجاعتى بروز نكرد، پنجاه نفر از كفار را به نيزه شرربار به دار البوار فرستاد و شصت نامرد را با تيغ آتشبار به جهنم روانه كرد غير از مجروحين و پايمال شده و زير سم اسب مانده‌ها امّا افسوس كه او يك نفر بود و جمعيّت دشمن دريا دريا لشگر لذا هرچه از آن اعداء مى‌كشت اصلا معلوم نمى‌شد كه كسى كشته شده يا نه .

مسلم را زخم كارى زياد رسيده بود و از كثرت تير مثل خارپشت شده بود، زبان در كامش مثل كباب نيم سوخته بود

فرد

درونش ز بس تشنگى چاك چاك‌

برونش پر از خون و از گرد و خاك‌

آن كافران همينكه مسلم را زار و ناتوان يافتند اطراف وى را گرفتند، آن قدر شمشير و سنان زدند كه آن نخل موزون و قامت پرخون را از مركب ميمون نگون ساختند، همينكه آن دلاور از زين برزمين افتاد آن ناپاكان آن قدر زخم به او زدند كه يقين به هلاكتش كردند سپس رهايش نمودند .

خبر به امام عليه السّلام دادند، چشمان مبارك امام عليه السّلام پر از اشگ شد با دل شكسته‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 524
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست