responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 491

اى قوم از خدا بترسيد و از رسولش حيا نمائيد بى‌جهت خون من را نريخته و باقيمانده اصحابم را نكشيد، اى قوم من جنگ را آغاز نكردم بلكه شما اوّل تير به روى من انداختيد و گروهى را كشتيد و جمعى را زخمدار و مجروح ساختيد، حر و پسر و برادر و غلامش از لشگر شما بودند كه به نصرت من آمدند، آنها را هم بخون خود آغشتيد ولى درعين‌حال هنوز فرصت باقى بوده و وقت از دست نرفته است، اى گروه يكى از اين سه كار را كه مى‌گويم براى من اختيار كنيد :

يا راه بدهيد كه خودم بنزد يزيد رفته با او صحبت كنم و يا بگذاريد به سر روضه جدّم رسول خدا بازگردم و يا من و اصحاب و اهل بيتم را آب دهيد .

آن جماعت بى‌حيا و بى‌شرم گفتند :

امّا اينكه به تو راه دهيم نزد يزيد روى امكان ندارد زيرا زبان تو شيرين و سحرآميز است بسا ممكن است يزيد را بفريبى و از چنگالش خود را برهانى و بار ديگر فتنه‌انگيزى كنى .

و امّا اينكه بگذاريم به مدينه بازگردى اين هم ممكن نيست زيرا اگر به آنجا برگردى جمعى برگرد تو اجتماع كنند و دوباره دعوى خلافت كنى و همين فتنه و آشوب كه اكنون برانگيخته‌اى آن زمان نيز به راه اندازى .

و امّا دادن آب به تو و اصحاب و اهل بيت تو : تا با يزيد بيعت نكنى جرعه‌اى از اين آب به تو و اصحاب و اهل بيتت نخواهيم داد .

امام عليه السّلام پس از جواب آنها و اظهار و بروز شقاوتشان فرمودند :

حال كه به هيچيك از اين سه امر رضايت نمى‌دهيد پس در حرب و قتال تن به تن و يكان يكان به ميدان آئيد

گفتند : اين خوب پيشنهادى است و از تو پذيرفته است .

امام عليه السّلام چون اين كلام بشنيد به صف خود مراجعت كرد .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست