responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 388

عروة ( عزرة خ ب ) بن قيس ملعون گفت : تو تا بتوانى هيچ‌گاه از ستايش و تزكيه خود دست بازندارى .

زهير گفت : او خويش را نمى‌ستايد، خداوندش پسنديده و ستوده و شاهراه هدايت بدو باز نموده است، هان از باريتعالى بترس و ياور گمراهان مباش، به ريختن خون پاك اين نفوس زكيّه معاونت مكن و نصيحت من بپذير .

عروه گفت : اى زهير تو را همواره عثمانى مى‌دانستم و در شمار شيعيان اهل بيت نبودى؟

گفت : مگر از موقف من اين مسئله نتوانى دانست، ايزد عزّ اسمه گواه است كه من بدو نامه نكردم و وعده نصرت ندادم، بيش از اين نبود كه در راه اجتماع افتاد، چون عزيمت او بدانستم و غدر و مكر شما نيز نيكو مى‌شناختم جدّ اطهرش رسول اللّه را بياد آوردم و حق او را پاس داشتم تا جان خويش وقايه ذات مقدّس او كنم تا آنچه را كه از حق خدا و رسول ضايع خواسته آيد محفوظ دارم .

و ديگر اصحاب نيز گروه شقاوت اثر را پند داده از قتال بازمى‌داشتند .

ابو الفضل عليه السّلام پيغام بگذارد، امام فرمود :

اى برادر اگر بتوانى بگويشان تا يك امشب ما را مهلت دهند و كار جنگ به فردا گذارند چه باريتعالى خود مى‌داند كه من پيوسته نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را دوست مى‌داشتم تا امشبى نيز به وظايف طاعت و عبادت قيام شود .

ابو الفضل عليه السّلام بازگشته فرمان امام برساند .

عمر از شمر رأى جست .

شمر گفت : امير توئى و حكم تو راست .

ابن سعد گفت : اگر اختيار مرا بودى مى‌خواستمى كه تا در اين موقف نيامدمى، از ديگر مردمان مشورت كرد قيس بن اشعث گفت : اكنون اين خواهش را اجابت نماى، به خداى كه بامدادان محاربت را آماده باشند .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست