responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 386

قمر بنى هاشم فرمود : عجله مكنيد تا من گفته و مقصود شما را محضر مبارك حضرت ابى عبد اللّه عليه السّلام عرضه داشته و جواب بياورم .

عباس سلام اللّه عليه محضر امام عليه السّلام رفت و آن بيست نفر مقابل لشگر ايستاده و آنها را مخاطب قرار داده و موعظه نمودند، خلاصه كلام آن اهل وفا با آن قوم كينه‌جو اين بود كه :

اى لشگر دست خود را از آلودن به خون پسر پيغمبر نگاه داريد .

از آن طرف قمر بنى هاشم محضر امام عليه السّلام مشرّف شد و مقاله آن قوم اهل دغا را معروض داشت .

امام عليه السّلام فرمود :

ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخّرهم الى غدوة و تدفعهم عنّا العشيّة لعلّنا نصلّى لربّنا اللّيلة و ندعوه و نستغفره فهو يعلم انّى قد كنت احبّ الصّلوة له و تلاوة كتابه و كثرة الدّعاء و الاستغفار .

برادر به سوى ايشان بازگرد و اگر مى‌توانى جنگ را تا صبح تأخير بيانداز و ايشان را وادار كن كه يك امشب را به ما مهلت دهند تا در آن به نماز و دعاء و استغفار باشيم، خدا خود مى‌داند كه من نماز و خواندن قرآن و زياد دعاء خواندن و استغفار نمودن را دوست مى‌دارم .

عباس سلام اللّه عليه بنزد آن قوم آمد و فرموده امام عليه السّلام را به ايشان رسانيد .

سيّد عليه الرّحمه در لهوف مى‌فرمايد : عمر بن سعد ملعون در پذيرفتن در خواست حضرت توقف نمود و بفرموده طريحى در منتخب به شمر گفت : درباره مهلت دادن چه مى‌گوئى؟

شمر لعنة لله عليه گفت : دودل مباش اگر من سردار بودم باين سخنان اعتنائى نمى‌كردم و الآن فرمان جنگ را مى‌دادم .

سيّد در لهوف مى‌نويسد : عمرو بن حجّاج زبيدى گفت : به خدا قسم اگر ايشان‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 386
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست