responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 384

ديد آن جناب سر مبارك به روى شمشير گذارده گويا خواب باشد صدا زد و حضرت را بيدار نمود عرضه داشت : يا اخى اما تسمع الاصوات قد اقتربت اى برادر آيا صداى هياهوى سپاه را نمى‌شنوى كه نزديك خيمه‌گاه رسيده‌

فرفع الحسين عليه السّلام رأسه امام عليه السّلام از آه و ناله خواهر بيدار شد و سر را برداشت خواهر را با آن حال حزين كه ديد آهى سرد از جگر كشيد فرمود :

خواهر الآن در عالم خواب جدّ و پدرم را در خواب ديدم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند :

نور ديده فردا پيش ما خواهى بود .

عليا مخدّره زينب سلام اللّه عليها وقتى اين خبر را شنيد سيلى به صورت خود زد و فرياد واويلا از جگر بركشيد

امام عليه السّلام فرمود : خواهرم ساكت باش و فرياد به واويلا بلند مكن‌

در همين ساعت كه عليا مخدّره زينب كبرى سلام اللّه عليها بى‌تابى مى‌كرد و امام عليه السّلام خواهر را آرام مى‌فرمود لشگر دشمن سواره و پياده عربده‌كنان و پايكوبان همراه با صداهاى طبل و كوس و ناى و سنج و شيپور به خيمه‌ها نزديك شدند و عنقريب بود كه به خيمه‌ها بريزند كه ناگاه خورشيد آسمان شجاعت و شير بيشه پردلى، فرزند دلبند امير المؤمنين عليه السّلام حضرت قمر بنى هاشم سلام اللّه عليه مثل قرص قمر از برج خيمه طالع شد و يك نعره حيدرى از جگر بركشيد و فرمود :

كجايند شيران بيشه شجاعت و پلنگان قلّه جلادت بيرون آيند دم لشگر و خيل را بگيرند

شعر

چو آوازه افتاد برچپ و راست‌

پلنگ از كه، شير از بيشه خواست‌

دليران شيران لشگرشكن‌

ابر زين نشستند هشتاد تن‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست