responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 381

صعصعة الكلابى بود و اين مجلّله را برادرزاده‌اى بود بنام جرير بن عبد اللّه المخلد الكلابى كه ام البنين عمّه محترمه جرير بود، شمر بن ذى الجوشن نيز كلابى بود و آن روز كه اين ناپاك خواست روانه كربلاء شود جرير بن عبد اللّه خبردار شد كه اين نانجيب سردار لشگر گرديده و به كربلاء مى‌رود و مى‌دانست پسر عمّه‌هايش همراه سيّد الشهداء عليه السّلام ملتزم ركابند اگر شمر ناپاك قدم به كربلاء بگذارد البته پسر عمّه‌هايش كشته و به خون آغشته خواهند شد لذا حميّتش او را برآن داشت كه هرچه تواند شتاب كند و خويش را نزد شمر برساند، پس از ملاقات با او بوى گفت : اندكى تأمّل و صبر كن تا من از امير براى پسر عمه‌هايم امان‌نامه بگيرم .

شمر گفت : عيبى ندارد ام البنين تنها خويش تو نيست بلكه تمام قبيله كلاب اقوام منند از براى من بهتر كه هم‌قبيله من در امان باشد .

جرير با درد و غم پيش تخت ابن زياد قد خم كرد و گفت :

اصلح اللّه الامير، لى كلمة ان اجتزت لى قلتها و تمنيها .

امير عرضى دارم اگر اجازه مى‌دهى بيان كنم؟

ابن زياد گفت چه مطلب دارى؟

گفت : ايّها الامير اگر برمن منت گذارى و پسران عمّه مرا امان دهى تا كشته و بخون آغشته نشده و بردل ام البنين داغ گذاشته نگردد نهايت كرم و منتهاى بخشش است .

ابن زياد شمر را خواست به آواز بلند و گفت : خويشان جرير از صغير و كبير در پناه مايند اى شمر اگر عباس نامدار دست از برادر كامكارش برداشت تيغ براو حرام است .

شمر پس از آنكه به كربلاء وارد شد خود را نزديك خيام باجلال حضرت ابى عبد اللّه عليه السّلام رساند بانگ برآورد : اين بنو اختنا پسران خواهر ما كجايند؟

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 381
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست