responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 305

مهلت ده تا انديشه كرده و بامداد جواب نهائى را بازگو خواهم نمود .

ابن زياد پذيرفت و يك شب را به او مهلت داد .

عمر از بارگاه بيرون آمد و با هريك از دوستان و آشنايان كه مشورت و صلاح ديد نمود جملگى او را از اقدام به اين عمل زجر و منع نمودند، بارى در آن شب سرنوشت‌ساز و حسّاس قسمت اعظم شب را بيدار بود و در اطراف اين مسئله مى‌انديشيد و با خود فكر مى‌كرد آيا كشتن جگرگوشه صديقه طاهره را قبول كنم و بدينوسيله خود را از سعادت عقبى محروم ساخته و آتش دوزخ را براى خويش آماده نمايم و در عوض حكومت رى كه منتها آرزويم هست را بدست آورم يا حكومت و رياست دنيا را صرفنظر نموده و گرد اين عمل جنائى نگشته و با ترك آن آتش سوزان جهنم را از خود دفع نمايم؟

پيوسته آن شب در حيرت و سرگردانى بود و اين اشعار را در همان شب با خود زمرمه مى‌كرد :

دعانى عبيد اللّه من دون قومه‌

الى خطة فيها خرجت لحينى‌

فو اللّه ما ادرى و انّى لحائر

افكّر فى امرى على خطرين‌

أ اترك ملك الرّى و الّرى منيتى‌

ام اصبح مأثوما بقتل حسين‌

حسين ابن عمّى و الحوادث جمّة

لعمرى ولى فى الرّى قرّة عين‌

و فى قتله نار الّتى ليس دونها

حجاب ولى فى الرّى قرّة عين‌

يقولون انّ اللّه خالق جنّة

و نار و تعذيب و غل يدين‌

فان صدقوا فيما يقولون انّنى‌

اتوب الى الرّحمن من سنتين‌

و ان اله العرش يغفر زلّتى‌

و ان كنت فيها اعظم الثقلين‌

و ان كذبوا فزنا برى عظيمة

و ما عاقل باع الوجود بدين‌

بامداد عمر بن سعد مخذول به بارگاه پسر زياد رفت، ابن زياد از او پرسيد تصميمت چه شد؟

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 305
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست