responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 251

مى‌گفت در اين راه جانت را خواهى باخت و از لذائذ دنيوى محروم خواهى شد بارى پس از درنگ و تأمّل عاقبت جذبه رحمانى زهير را از چنگ وساوس شيطانى و تسويلات نفسانى نجات داد كم‌كم رخسارش برافروخت و صورتش منوّر گشت سر بلند كرد عرضه داشت :

اى عزيز پيغمبر و اى نور ديده فاطمه اطهر به ديده منّت دارم، در راه تو از جان و مال و عيال و فرزند گذشتم و به همان شرطى كه فرمودى يعنى در آخرت با شما باشم .

شعر

سرى كه پيش تو برآستان خدمت نيست‌

سرى است آنكه سزاوار تاج خدمت نيست‌

به پيش اهل نظر كم بود ز پروانه‌

دلى كه سوخته آتش محبّت نيست‌

مدّتها است كه مترصّد اين دولت و مترقب چنين سعادتى بودم منّت خداى را كه بكام دل رسيدم پس از جا برخاست متوجه خيام خود شد امّا شادان و خندان، رويش از كثرت شادى برافروخته امر كرد به نوكرها كه اسباب و اساس و بنه و خيمه او را كندند و به اردوى حضرت ملحق كردند و به ياران خود گفت هركه ميل بهشت دارد همراه من بيايد كه من رفتم و هركدام كه از شهادت كراهت دارد از من مفارقت نمايد، اغلب ياران زهير از وى اعراض نموده روى به كوفه نهادند .

بعضى از مورّخين گفته‌اند : پسر عموى وى سلمان بن مضارب بن قيس از جمله كسانى بود كه با او موافقت كرده و همراه وى به اردوى امام عليه السّلام آمد و در كربلاء بعد از نماز ظهر روز عاشوراء شهيد گرديد .

مرحوم مفيد در ارشاد مى‌نويسد :

سپس زهير همسر خود را طلاق داد و او را بدينوسيله رها نمود .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 251
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست