بابى انت و امّى، ما اقدمك، پدر و
مادرم فدايت چه چيز باعث شد قدمرنجه فرمائيد؟
امام عليه السّلام فرمودند : از زمانى كه معاويه از دنيا رفته تاكنون اهل كوفه مرا آرام نگذاشته، متّصل
نامهها نوشتهاند و مرا به سوى خود دعوت كردهاند تا ايشان را به طريق رشاد بخوانم
بدين جهت به كوفه توجّه مىكنم .
عبد اللّه بن مطيع عرض كرد : شما را به خدا سوگند مىدهم از رفتن به كوفه صرفنظر كنيد زيرا اين امر
موجب هتك حرمت اسلام مىشود و احترام قريش تمام مىگردد، اگر مقصود شما از رفتن مطالبه
حق خود مىباشد بخدا قسم كه بنى اميّه حق شما را نداده بلكه در اين راه كشته خواهى
شد و چون مثل شما بزرگوارى كشته شود هم حرمت اسلام و هم
حرمت عرب و هم حرمت قريش برداشته مىشود .
در برخى از تواريخ آمده كه عبد اللّه محضر مبارك امام عليه السّلام عرضه
داشت :
جعلت فداك الزم الحرم فانت سيّد العرب فدايت شوم ملازم حرم باش كه تو
سيّد و آقاى عرب هستى
نه فخر تو گر پادشاهى كنى
تو آنى كه كار خدائى كنى
ثرى تا ثريّا به فرمايشت
دو عالم يكى جوز بخشايشت
حضرت فرمود :
اينها
كه تو گفتى راست است ولى فرار از مرگ است به ذات اقدس الهى
كه انسان برحق باشد بميرد خوشتر از زندگانى برباطل است اگر بناى جهاد شد بدانكه جهاد
با يزيد پسر معاويه برحق است و اين جهاد را خوشتر از جهاد
با مشركين مىدانم .
الموت على الحق اولى من الحيوة على الباطل، الموت فى العزّ خير من الحيوة
فى الذّلّ .