نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 222
خلافت آنان را سزا است. از خداوند عليه كسانى كه حق خاندان نبوّت را
انكار كردند و بر مردم بدعتهايى روا داشتند كه فردى مانند تو بر اساس آنها بر آنان
حكم كند، يارى مىطلبيم، ما را خدا بس است كه خوب وكيلى است. همانا كه مردم سه
گونهاند؛ مؤمنى كه حق ما را مىشناسد و تسليم و پيرو ما است، اين فرد نجات يافته
و دوست خدا است، و منكرى كه با ما به دشمنى برخاسته و از ما بيزارى مىجويد و ما
را لعن مىكند و ريختن خون ما را حلال مىداند و حق ما را انكار مىكند و به
بيزارى از ما معتقد است، اين فرد كافر به خداست و مشركى ملعون مىباشد، و فردى كه
به عقايد و احكام مورد اتفاق مسلمانان عمل مىكند و در مورد ولايت ما فكرش به جايى
نمىرسد و آن را به خداوند رد مىكند و با ما دشمنى نمىورزد ما هم براى او طلب
عفو داريم و كارش را به خدا وامىگذاريم.
معاويه چون اين سخنان بشنيد، بگفت كه به حسن و حسين هزار هزار درهم
دهند، هر يك را پانصد هزار درهم.[1]
نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 222