نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 20
* سال 40 هجرى؛
سليم شاهد شهادت امام على عليه السّلام است و چه سخت دردناك و
ناگوار، چرا كه در پى حضور على عليه السّلام به امامت جامعه و سخنان روشنگرش،
شكوفههاى آگاهى و ايمان و اميد در روح و روان امت جوانه زده بود و جامعه از جور و
جهل و فريب و تزوير 25 سال حكومت كودتا آگاه مىشد كه حضرتش در طليعه اين بيدارى و
شكوفايى به شهادت رسيد. پس از شهادت امام على عليه السّلام كوفه غير قابل تحمل
است، سليم به مدينه مىرود و در آن ديار مىماند. باز او را در طوفان تاريخ گم
مىكنيم و اين طبيعى است چرا كه حق مظلوميتى مضاعف يافته و احقاد بدر و احد و
جاهليت شرك زمينه را براى انتقام از نهضت اسلام مساعد ساخته، در اين تنگناى توطئه
و تعقيب و وحشت و ترور چگونه مىتوان از خويش رد پايى بر جا گذاشت! بايد گمنام و
بىنام و نشان بود. سليم در محضر و مكتب مردى بوده كه بر زمان سيطره داشته و تاريخ
را از آغاز تا انجام به تحليل كشيده و از سرنوشت اسلام امامت خبر داده و از
هيولايى گشاده حلقوم سخن گفته كه مىخواهد ريشه توحيد را بركند و به قتل عام نسل
اسلام امامت پردازد كه: «به زودى پس از من بر شما مردى گشاده گلو مسلّط شود كه او را نتوانيد
از ميان برداريد و او شما را از ميان برخواهد داشت و ...»[1] و سليم بر اساس رهنمودهاى علوى و استراتژى اسلام امامت و رعايت
تاكتيك تقيّه مىكوشد تا هر چه بيشتر در استتار فرو رود و گمنام و ناشناخته باقى
بماند، چرا كه او وارث و حامل امانتى است سرنوشت ساز كه بايد به نسلهاى بعد برساند
و گر نه هيچ كس نخواهد فهميد كه بر نهضت اسلام چه گذشته و مىگذرد و واقعيت شيطانى
و دجّال گونه گذشته و حال را حقيقت خواهد پنداشت. پس رسالتى بس خطير دارد و بايد
گمنام و ناشناخته باشد، او اسناد بسيار خطيرى در دست دارد، او حامل حقايقى است كه
حتى شاهدان و دستاندركاران نهضت از آن بىخبرند يا كه از ترس و تزوير، حافظه و
خاطره خويش را از دست داده و از ياد بردهاند! تا چه رسد به آينده و آيندگان! و
سليم بسيار گمنام و ناشناخته