نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 39
عاجز بماند، به آن مجتهد متجزى گويند. در واقع تفاوت ميان آن دو نيرو
و ملكه كمّى است، نه كيفى. به اين معنى كه مجتهد مطلق ملكات بسيار دارد. ولى مجتهد
متجزّى داراى ملكات و نيروى محدودترى است. زيرا مدارك از نظر سهولت و صعوبت متفاوت
است. و متجزّى در صورت آسان بودن مدارك مىتواند استنباط داشته باشد، امّا در
مدارك دشوار چنين قدرتى را ندارد.
سؤال 1. آيا در استنباط احكام تجزّى ممكن است يا خير؟
جواب: اكثر فقها قائل به امكان تجزّى هستند. زيرا اوّلا اجتهاد مطلق
دفعى نبوده، بلكه تدريجى است. و معناى تجزّى نيز همين است. ثانيا اطلاق حجيّت آيات
و اخبار شامل كسى كه آشنا و عالم به بعضى از احكام باشد نيز مىشود. مرحوم آخوند
خراسانى نه تنها تجزّى را ممكن به شمار مىآورد، بلكه لازم و ضرورى نيز مىداند. [1]
اهل سنّت نيز تجزّى در اجتهاد را ممكن مىدانند. غزالى مىگويد: «لازم نيست مجتهد جواب هر سؤالى را بداند. به ديگر سخن از شرايط اجتهاد
قدرت پاسخگويى به هر سؤالى نيست. همان گونه كه مالك در سى و شش مورد از چهل سؤال
كه از ايشان شد گفت: نمىدانم. شافعى نيز چنين بوده است.
حتى صحابه نيز در بسيارى از مسائل به جهت عدم آگاهى به پاسخ آنها
توقف كردند.»
[2]
سؤال 2. آيا متجزّى مىتواند به حكمى كه خود استنباط كرده، عمل كند،
و مقلّد خودش باشد يا خير؟
جواب: اكثريت قريب به اتّفاق قائل به جواز هستند، و رجوع به غير را
در آن مسائل جايز نمىدانند. زيرا: 1. اگر بپذيريم كه مجتهد متجزّى در مسائلى كه
خود استنباط كرده به مجتهد مطلق رجوع كند، لازمهاش رجوع عالم به جاهل است. چون
مجتهد متجزّى در آن مسئله مجتهد مطلق را در خطا مىبيند، و اجتهاد خود را درست
مىداند. [3]
(البتّه
اگر در مسئلهاى اختلاف بين مجتهد مطلق و مجتهد متجزّى باشد.) 2. حجيّت علم از
لوازم قهريه علم است. و به اصطلاح حجيّت قطع و يقين ذاتى است. بنابراين چگونه ممكن
است به كسى كه علم به حكمى پيدا كرد، گفته شود: علم تو براى خودت حجّت نيست! [4] غزالى مىگويد: اجماع و
اتّفاق آراى اهل نظر بر اين است كه مجتهد متجزّى حق رجوع به غير را ندارد. [5]
سؤال 3. آيا ديگران مىتوانند از مجتهد متجزّى در آن مسائل كه قدرت
استنباط دارد، تقليد كنند يا خير؟
جواب: برخى از صاحبنظران مىگويند جايز نيست مگر در مسائل عام
البلوى و اظهار مىدارند: ظاهر اخبار در مورد مجتهد مطلق است. [6] امام خمينى مىگويد:
استادم مىفرمود: «فقه از