زوجه بجا مىگذارد در
اينجا اصل تركه ميّت اول «9» مىباشد كه نصيب جدّ چهار تاست. و اصل تركه جدّ كه
ميّت دوم است «24» است كه شش برابر نصيب خودش مىباشد [ چرا كه نصيب وى از ميّت
اوّل چهار بود و بيست و چهار، شش برابر آن است] پس «9» را در «6» ضرب مىكنيم
وبه عدد «54» كه اصل مال است دست مىيابيم از اين مقدار «18» تابه سه برادر تعلّق
مىگيرد و «12» تا به خواهر و «24» تا به جدّ كه از اين مقدار، «3» تا به زوجه،
«7» تا به پسر دختر، و «14» تا به دختر پسر تعلّق مىگيرد كه پس از افزودن آن به
«12» نصيب وى از دو تركه به «26» مىرسد.
1) نكته اوّل: معناى مناسخه درلغت و بيان ارتباط معناى لغوى بامعناى اصطلاحى:
مناسخات جمع «مناسخه» بر وزن مفاعله و از ماده «نسخ» است و نسخ به معناى نقل و
تحويل است. از قول عرب كه مىگويد: «نسختُ الكتاب» يعنى آن را نسخه بردارى كردم و
مطالبش را به جاى ديگر منتقل كردم. اين مسايل را از آن جهت مناسخات مىگويند كه با
مرگ شخص دوم نصابها نسخ مىشود و از عددى به عدد ديگر تغيير پيدا مىكند.
همچنين تصحيح از حالى به
حال ديگر تغيير مىيابد. نيز عدد مجموع وارثان با مرگ يكى ازآنها از مقدارى به
مقدار ديگر تغيير پيدا مىكند.
البته درلغت «نسخ» به
معناى إبطال نيز به كار رفته است مثل اينكه گفته مىشود: «نَسَخَتِ الشمسُ
الظِلَّ» يعنى خورشيد سايه را باطل كرد و از بين برد. حال مناسخه با نسخ به اين
معنا نيز بى ارتباط نيست زيرا غرض به ابطال آن قسمت تعلّق گرفته و قسمت ديگر مورد
غرض واقع شده است هرچند ممكن است قسمت دوم با قسمت اوّل موافق باشد [ر. ك: جواهر،
ج 39، ص 352 و مسالك، ج 13، ص 306].
2) نكته دوم: معناى اصطلاحى مناسخه: مناسخه دراصطلاح به اين معناست كه: شخصى
بميرد و تركه او تقسيم نشود، سپس برخى از وارثان ميت اوّل پيش از تقسيم تركه وى،
بميرند و وارثان تصميم بگيرند كه دو فريضه را از اصل واحد قسمت كنند. يعنى غرض
آنها به اين تعلق بگيرد كه مال ميّت اول را به گونهاى تقسيم كنند كه بدون كسر بر
وارثان ميّت دوم نيز قابل قسمت باشد و اگر به دو تقسيم راضى شوند ديگر نيازى به
اين بحثها نيست.
3) نكته سوم: طريق تقسيم دو فريضه از يك اصل: طريق آن اين است كه مسأله اوّل را
تصحيح