نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 348
بن سبأ بن زريع واگذار كرد و او را به «داعى معظم تاجدار ملقب به شمشير امير المؤمنين» ملقب
نمود.
به اين وسيله يمن پس از آنكه از شكاف اول آسوده شده بود، دوباره با
شكاف جديدى مواجه شد به اين نحو كه گروهى كه همان صلحيان بودند، امام مستور، طيب،
را تأييد مىكردند و گروهى ديگر حافظ را. و همچنان كه در هر تجزيه و انشعابى چنين
است، اوضاع يمن متزلزل شد و خلافت فاطمى با پاى خودش به سوى نابودى رفت.
در اين جريان بود كه اسماعيليان به كوهى تسخيرناپذير از كوههاى يمن
پناهنده شدند و داعى مطلق، ذؤيب بن موسى، و پس از او داعيان ديگرى تا محمد عز
الدين، يكى پس از ديگرى به نشر دعوت اسماعيلى پرداختند.
[1]برخلاف نظريه ابن خلدون در تاريخش و مقريزى در «اتعاظالحنفا» مبنى بر اينكه عبد الله مهدى
براى برپايى حكومت در يمن قصد اين كشور را مىكند اما سپس از اين تصميم بر
مىگردد به اين دليل كه طبق اخبار واصله به او على بن الفضل از دعوت اسماعيليه
منحرف شده با نشر نظرياتى كه موجب انحراف فكرى گروهى از اهالى اين سرزمين شده بود
اوضاع ناگوارى را در آنجا ايجاد كرده بود، به نظر دكتر سرور كه ما هم با او
همعقيده هستيم: نظريات ابن خلدون و مقريزى به ادله صحيحى مستند نيست. زيرا كسى كه
سفر مهدى از سلميه به مصر و از آنجا به مغرب را پيگيرى كند، برايش آشكار خواهد شد
كه او در فكر رفتن به سرزمين يمن نبوده است. همچنانكه مخالفت على بن الفضل با دعوت
اسماعيليه، آشكار نشد مگر پس از تثبيت موقعيت عبد الله مهدى در مغرب. درحالىكه
چنانچه عبد الله مهدى بر برپايى حكومتش در يمن اصرار مىورزيد، سرپيچى و خروج على
بن الفضل از دعوت او نبايستى او را از اين كار منصرف مىكرد. زيرا يكى از داعيان
او به نام ابن حوشب همچنان وفادار به او بود و ياران بسيارى ميان اهالى يمن پيدا
كرده بود كه از آمدن مهدى استقبال مىكردند و به صحت امامت او اعتقاد داشتند.
بنابراين به محض اينكه قصد سرزمينشان را مىنمود همگى به طاعت او در مىآمدند و
دورش را مىگرفتند.
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 348