نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 270
اسماعيليان نزارى به آن توصيف شدهاند، از كلمه حشائشيان يعنى كسانى
كه گياهان دارويى را گردآورى كرده، آنها را به شهرهاى مختلف براى فروش صادر
مىكردهاند، باشد. زيرا اين زمينها با انواع گياهان مختلف پوشيده شده بود. [اما
اين زمينها نشانه اين نيست كه حسن صباح داراى بهشتى بوده است كه فدائيان به عشق آن
خود را فدا مىكردهاند.]
آرامش و سكونى كه بر مخروبههاى باقيمانده از قلعه الموت سايه
افكنده، كجا و آن غوغا و هياهويى كه از هر طرف آن را فرا گرفته بود كجا!
اينك الموت از سكنهاش خالى شده و آنها كه دنياى اطرافشان را از آشوب
و فرياد پر كرده بودند، نابود شدهاند و هيچ نشانى از آنها باقى نمانده است. اگر
سطور تاريخ كه حاكى از وجود آنهاست، نمىبود، چيزى در اين مكان وجود نداشت تا نشان
دهد آنها نيرومند، سرسخت و هولناك در اين مكان زندگى كردهاند.
اگر شريف رضى به هنگام مرور از خرابههاى حيره اين شعر را سرود:
در صورتى صادق است كه مقصود از آن، خرابههاى بنايى باشد كه گذشتگان
بر جاى گذاشتهاند. آرى به راستى كسى كه از خرابههاى الموت مىگذرد و آن را
مشاهده مىكند، از ديدن آن بهرهاى نمىبرد. اما اگر مراد شاعر، ابهت و شكوهى باشد
كه خداوند در فرازونشيب و گستردگى پيرامون آن منعكس كرده است، در اين صورت
بهرهمندى و شادكامى كسى كه از اوج الموت اطراف
[1]هنوز چشمها از ديدن آن آثار شاد مىشوند. همانا اين
گوشهاست كه امروزه از آن آثار بهرهاى نمىبرند.
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 270