نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 228
مبارزه را در دوره جانشين حسن دوم، نوه و هم اسم او، جلال الدين حسن،
كه برخلاف پدر و جدش مسلمان واقعى بود، به عهده داشت.
وقتى جلال الدين حسن در سال 607 ه پس از پدرش به حكومت رسيد، تمامى
آنچه را كه پدر و جدش ابداع كرده بودند، الغا كرد و بازگشت به اسلام و عقيده شريعت
اسلامى را اعلام نمود. دو جانشين بعد از او يعنى فرزندش، علاء الدين محمد، كه در
سال 653 ه (1260 م) درگذشت و ديگرى نوهاش، ركن الدين خور شاه، كه با قتل او به
دست هلاكو در سال 654 ه (1261 م) حكومت نزاريان به پايان رسيد، مشى و طريقه اسلامى
او را دنبال كردند.
بههرحال حكومت نزاريان با دو شاخه آن به پايان رسيد: شاخهاى كه
پيرو حسن دوم بود و همچنان بر انحراف او باقى مانده بود و شاخه ديگر كه پيرو علاء
الدين محمد، نوه حسن دوم بود و به راستى و درستى او اعتقاد داشت. اما هر دو گروه
همواره تا به امروز داراى پيروانى هستند. گروه اوّل به نام «قاسميه» معروفند كه امروزه پيروان آقا خان هستند گروه
دوم به اسم «مؤمنيه» شناخته مىشوند.
در اينجا اين سؤال مطرح است: با توجه به كشته شدن خور شاه بدون
اينكه جانشينى براى خود تعيين كند، جريان امامت پس از او نزد مؤمنيه چه وضعيتى
پيدا كرد؟[1]
[1]عارف تامر از مقدمه كتاب «جامعالحكمتين» ويراسته هانرى كربن و محمد
معين چنين نقل مىكند:
«امامركن الدين موفق شد كه فرزند، وليعهد و وارث شرعى هفت سالهاش شمس
الدين را براى امامت اسماعيليه فرارى دهد. شمس الدين سپس به «انجدان» كه بر سر راه اصفهان همدان واقع است،
آمد او درحالىكه بين شهرهاى آذربايجان، تركستان، بغداد و حلب نقل مكان مىكرد،
زندگى را مىگذراند و مدت درازى را در قونيه اقامت گزيد و در آنجا به حرفه گلدوزى
اشتغال داشت. او داراى سه فرزند
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 228