نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 162
و در كمال شجاعت و از خودگذشتگى، نقشهها را به اجرا مىگذاشته است.
رهبريت نزاريان، اين تشكيلات را براى ارعاب دشمنان و دفاع از خود
سازماندهى كرده بود كه ما نمونهاى از آن را در جريان ترور فرمانده فرنگى صليبيان،
مركيس، مشاهده مىكنيم.[1]
به دليل رنج شديدى كه صليبىها از فدائيان اسماعيلى متحمل مىشدند،
شهرت آنها به اروپا هم رسيده بود. وقتى فيليپ ششم، پادشاه فرانسه، تصميم گرفت در
سال 733 هجرى (1332 م) حمله صليبى جديدى به سرزمين شام انجام دهد، يكى از راهبان
آلمانى به نام بروكار ديوس، وحشتش را از فدائيان نزارى پنهان نمىكند و به خاطر
شدت وحشتى كه از آنها داشته است، چهرهاى بسيار هولناك از آنها ارائه مىدهد و
آنها را با اوصافى معرفى مىكند كه نشان دهنده ترس و وحشتى است كه بر او و ديگر
صليبيان از عمليات فدائيان اسماعيلى چيره شده بود. بروكار ديوس خطاب به پادشاه
فرانسه چنين مىگويد:
«...
من
در اين وضعيت خطرناكى كه در آن به سر مىبرم، كسانى را كه شايسته لعنت هستند
بايستى از آنها فرار كرد، ياد مىكنم. اينها كسانى هستند كه خود را فروختهاند و
تشنه خون بشريتند. اينها كسانى هستند كه براى رسيدن به پول حاضرند بىگناهان را به
قتل برسانند و هيچ اهميتى به مرگ و زندگى نمىدهند. اينها مانند شيطان هستند كه
خودشان را از طريق
[1]احمد جندى در صفحه 34 از كتابش، لهو الايام، مىنويسد:
اسماعيليان در نبردشان عليه صليبيان و بهويژه در ترورهايى كه انجام مىدادهاند،
مشهور شدهاند، بهطورىكه در محافلشان تا به امروزه اين ضربالمثل وجود دارد كه
هرگاه فردى در كارى مهارت پيدا مىكند مىگويند: «فلانىسر شاهزاده را آورد». اين سخن به اين
دليل است كه اسماعيليان وقتى شاهزاده يا اميرى را ترور مىكردهاند، سر او را از
تن جدا كرده، به شهرشان مىآوردهاند.
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 162