responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین    جلد : 1  صفحه : 251

طى كرد. با اين طريق انسان از صعود جانكاه به قله كوه كه به صورت پياده انجام مى‌شود، نجات مى‌يابد. وى به اين وسيله مرا تشويق نمود و تصميم جدى گرفتم كه به قلعه الموت بروم.

در اولين قدم، در روز ششم ماه آوريل سال 1989 ميلادى و در ساعت يازده و نيم صبح، سه نفرى سوار اتومبيل حسن آقا شديم و به طرف شهر قزوين به راه افتاديم.

در مسير قزوين:

پس از خروج از تهران، در سمت راست، سلسله جبال بزرگ البرز قرار دارد كه قله برخى از كوههاى آن با برف پوشيده شده است. با طى دشتهاى طولانى، به طرف غرب حركت مى‌كرديم و كوهها كه گاه بالا مى‌رفتند و گاه پايين، با ما همراهى مى‌كردند. چنين به نظر مى‌آمد كه چندين سلسله كوه هستند نه يك سلسله، كه يك سلسله پايين مى‌آيد و سلسله ديگر بالا. خدا داناتر است به اين كه در «وراء» آنها چيست. پس از آن، چيزهاى بيشترى از اين «وراء» دانستيم كه آنها را بعدا براى خوانندگان بيان خواهيم كرد.

پس از سى دقيقه، به اطراف شهر كرج رسيديم، كه عرض آن، تا دامنه‌هاى سلسله جبال كوههاى البرز امتداد دارد. سلسله جبالى كه اينك تنها مرتفع‌ترين آن به چشم ما مى‌خورد.

پس از كرج در دشتهاى خشك و بى‌آب به حركتمان ادامه داديم. با اين‌كه در چله بهار به سر مى‌برديم، گويى دشتها، بيابانهايى بودند كه چيزى در آنها نمى‌رويد. بدين‌سان در اين‌جا دو ضد در كنار هم قرار گرفته‌اند: بيابان و يك سلسله كوه كه خشكى و بى‌حاصلى، وجه مشترك آنهاست.

نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین    جلد : 1  صفحه : 251
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست