نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 225
مقريزى مىگويد: «سپس پادشاه با لشكريانش به غزه شتافت و در آنجا يك روز ماند. آنگاه از
راه ساحل به شهر عكا روانه شد و در آن روزگار فرنگيان در اين شهر بودند. پس به سوى
آنها جلو آمدند و خواستند كه با او بهعنوان نيروى كمكى حركت كنند كه پادشاه از
آنها تشكر كرد و به آنها هديه داد و از آنها پيمان گرفت كه نه عليه او باشند و نه
له او».
ملاحظه مىكنيم كه صليبيان به تدريج داشتند حقيقت نقشههايى را كه
مغولها براى آنها كشيده بودند، درك مىكردند، ولى هنوز از نشان دادن دشمنى با آنها
تا حد كشتن برخى برجستگانشان و پيشنهاد انعقاد پيمان با مسلمانان براى مبارزه با
آنها خوددارى مىكردند.
تحول امور:
اما پس از شكست مغولها در مقابل مصريان در عين جالوت و مرگ هلاكو
جانشينى فرزندش آباقا به جاى او و ازدواج آباقا با دختر امپراتور بيزانس، ميخائيل
پالئولوگ، اوضاع عوض شد. يكى از موارد تأثير اين دختر بر آباقا اين بود كه وى را
مجبور كرد با بيزانسيان و صليبيان با وجود اختلافاتى كه با يكديگر داشتند، پيمانى
منعقد كند، مبنى بر اينكه همگى براى يكسره كردن كار نيروهاى مماليك مصر، يكديگر
را يارى كنند. آباقا با ابراز آمادگى براى پيمان جنگ عليه مماليك مصر، از ارتباط
با پاپ، كلمان چهارم كوتاهى و سستى نكرد.
در اينجا يك روحانى بزرگ مسيحى، همان نقشى را كه قبل از او «قديس لوئى نهم» ايفا كرد، ايفا نمود. چرا كه اين مرد
با بتپرستى و شرك، براى جنگ با توحيد، پيمان اتحاد بست و به تمايل آباقا پاسخ
مثبت داد و فرستادهاى را نزد او فرستاد كه بر اين پيمان تأكيد ورزيده، او را
تشويق كند.
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 225