و از هيچكار از كارهاى بزرك اين عالم ملالت منما و در هيچوقت سستى و
تأنى مكن و از خيرات تجاوز جايز مشمر
و هيچ سيئه را در اكتساب حسنه سرمايه مساز، از امراء فضل بجهت سرورى
زايل اعراض مكن كه از سرورى دائم اعراض كرده باشى، حكمت دوست باش و سخن حكما بشنو
و هواى دنيا از خود دور كن
و از آداب ستوده امتناع مكن، و در هيچكار پيش از وقت آنكار مشو و چون
بكارى مشغول باشى از روى فهم و بصيرت مشغول باش
بتوانگرى متكبر و معجب مباش و از مصائب شكستگى و خوارى بخود راه مده،
با دوست معامله چنان كن كه بحاكم محتاج نشوى و با دشمن چنان كن كه در حكومت ظفر تو
را باشد
با هيچكس سفاهت مكن و تواضع با همهكس بكار دار و هيچ متواضع را حقير
مشمر، در آنچه خود را معذور دارى برادر خود را ملامت مكن
ببطالت شادمان مباش، و بر بخت اعتماد مكن، و از فعل نيك پشيمان مشو،
با هيچكس مزاح مكن، هميشه بر ملازمت سيرت عدل و استقامت و التزام خيرات مواظبت كن
تا نيكبخت گردى انشاء اللّه تعالى.
اينست وصاياى افلاطون كه خواستم ختم كتاب بر آن كنم و بعد از اين سخن
قطع گردانم. خدايتعالى همگنانرا توفيق اكتساب خيرات و اقتناى حسنات كرامت كناد، و
بر طلب مرضات خود حريص گرداناد.
انه لطيف مجيب، و اليه المرجع و انيب.
تمام شد كتاب اخلاق ناصرى، بعون الله تعالى و عناية اوليائه