مثلا در تواضع و حلم طرف تفريطش ملتبس شود و طرف افراط كه وجودى بود
التباس نياورد و در فضيلتى كه بفضل رجحانى در يكطرف موسوم نباشد مانند عدالت هردو
طرف واضح بود.
اينست بيان اصناف رذايل بر سبيل اجمال و از بعضى از اين اصناف انواع
امراض نفس را حادث شود چنانكه بعد از اين شرح اسباب و علامات آن داده آيد انشاء
اللّه تعالى.
فصل ششم فرق ميان فضايل و آنچه شبيه بفضايل بود از احوال
پيش از اين در بابى كه بر بيان خير و سعادت مقصور بود ياد كرديم كه
موجبات سعادت تكميل قواى ناقصه است، و بيان كرديم كه تكميل قوا بتحصيل فضايل
چهارگانه متمشى شود. پس موجبات سعادت اجناس فضايل چهارگانه بود و انواعى كه در تحت
آن اجناس باشند، و سعيد كسى بود كه ذات او مجمع اين صفات بود
و چون يك جنس از اين فضايل تعلق بقوت نظرى دارد و آنحكمت است و سه
جنس باقى تعلق بعمل دارد
پس مظهر آثار حكمت نفس ناطقه بود و مظهر آثار سه جنس باقى بدن و چون
افعالى صادر ميشود از مردم شبيه بافعال اهل فضايل و در تميز ميان فضيلت و آنچه نه
فضيلت بود بمعرفت حقيقت هر فعلى، و تميز ميان آنچه مبدء آن فضيلتى بود و آنچه مبدء
آن حالتى ديگر باشد غيرفضيلت احتياج است پس در اين فصل اين معنى را بشرح بيان
كنيم.