و اما اگر در حرب دافع باشد و قوت مقاومت دارد جهد بايد كرد كه بنوعى
از انواع كمين يا شبيخون بسر دشمنان رود، چه اكثر اهل شهرهائى كه محاربه با ايشان
اتفاق افتاده باشد مغلوب باشند و اگر قوت مقاومت ندارد در تدبير حصون و خندقها
احتياط تمام بجا آرد و در طلب صلح بذل اموال و اصناف حيل و مكايد استعمال كند،
اينست سخن در سياست ملوك
فصل پنجم در سياست خدم و آداب اتباع ملوك
اما معاشرت با ملوك و رؤساء عموم مردم و آن چنان بايد كه در نصيحت و
نيكو خواهى ايشان بدل و زبان تقصير نكنند و در افشاى محامد و ستر معايب ايشان غايب
جهد مبذول دارند. و در اداى حقوقى كه بر ايشان متوجه باشد مانند خراج و غير آن
انشراح صدور و خوشدلى استعمال كنند و البته كراهت و انقباض بخود راه ندهند و در
امتثال اوامر و نواهى بقدر طاقت ايستادگى نمايند و در نگهداشتن احتشام و هيبت
ايشان مبالغه بجا آرند و در اوقات نوايب و مكاره جان و مال و خانمان در پيش ايشان
از روى محافظت دين و ملت و اهل و ولد و شهر بذل كنند، و كسانيكه بخدمت ملوك موسوم
نباشند بايد كه بر طلب قربت ايشان اقدام ننمايند، چه صحبت سلطان را بدخول در آتش و
گستاخى باسباع تشبيه كردهاند و كسيكه بجوار و معرفت ايشان ممتحن بود لذت عيش و
تمتع از عمر بر او منقص گردد
و اما كسى كه بخدمت ايشان مشغول باشد، سبيل او آن بود كه ملازمت كارى
نمايد كه بصدد آن كار بود و مواظبت كند بر وظيفه كه متكفل آن شده باشد