ببايد دانست كه خدم و عبيد در منزل بمنزله دست و پا و جوارح ديگر
باشند از بدن.
چه كسيكه بجهت غيرى تكفل امرى كند كه باعانت دست در آن حاجت افتد
قائم مقام دست آن غير بوده باشد.
و كسيكه سعى كند در كارى كه قدم را در آن كار رنجه بايد كرد مشقت قدم
كفايت كرده باشد.
و كسيكه بچشم نگاهدارد چيزى را كه نظر در آن صرف بايد كرد زحمتى از
بصر بازداشته باشد.
و اگر نه وجود اينطايفه بود، ابواب راحت مسدود گردد و بتوسط قيام و
قعود متواتر و حركات و سكنات مختلف و اقبال و ادبار متوالى كه مقتضى تعب ابدان و
سقوط هيبت و ذهاب وقار باشد بمهمات قيام توان نمود پس بايد كه بر وجود اين جماعت
شكرگذارى بشرط بجا آرند و ايشانرا ودايع خدايتعالى شمرند و انواع رفق و مدارات و
لطف و مواسات در استعمال ايشان بكار دارند. چه اين صنف مردم را نيز ملال و كلال و
فتور و ماندگى باعضاء و جوارح راه يابد و دواعى حاجات و ارادات در طبايع ايشان
مركوز بود، پس دقيقه انصاف و عدالت رعايت بايد كرد و از تعسف و جور اجتناب نمود تا
سياست خدايتعالى بتقديم رسانده باشد و شكر نعمت او گذارده و طريق اتخاذ خدم آن بود
كه بعد از معرفت و تجربه تمام و وقوف بر احوال كسى او را استخدام كنند اگر ميسر
نشود بفراست و حدس و توهم استعانت نمايند