استعلام كردند فرمود كه تا اگر خواب برچشم من غالب شود و از تفكر و
مطالعه منع كند آواز ادوات ايشان مرا بيدار گرداند و اللّه اعلم بالصواب.
فصل دوم در معرفت سياست و تدبير اموال و اقوات
چون نوع مردم باذخار اقوات و ارزاق مضطر است چنانكه در فصل گذشته
ياد كرديم. و بقاى بعضى اقوات در زمانى بيشتر ناممكن پس بجمع مالابد و اقتناء
مايحتاج از هر جنس احتياج افتاد. تا اگر بعضى اجناس در معرض تلف آيد برخى كه از
فساد دورتر بود بماند.
و بسبب ضرورت معاملات و وجود اخذ و اعطاء چنانكه در مقاله گذشته
گفتهايم بدينار كه حافظ عدالت و مقوم كلى و ناموس اصغر است حاجت بود و بعزت وجود
او و معادلت اندكى از جنس او با بسيارى از ديگر چيزها مؤنت نقل اقوات از مساكن
بمساكن دورتر مكفى (پسنديده و تمام شدن كار) شد، بدان وجه كه چون نقل اندك او كه
قيمت اقوات بسيار بود قائم مقام نقل اقوات بسيار باشد و از كلفت و مشقت حمل آن
استغناء افتد.
همچنين برزانت جوهر و استحكام مزاج و كمال تركيب او كه مستدعى بقاء
بود ثبات و قوام فوايد مكتسب صورت بست. چه استحاله و فناى او مقتضى احباط (باطل
كردن) مشقتى بود كه در طريق كسب ارزاق و جمع مقتنيات افتاده باشد، و بقبول او
نزديك اصناف امم شمول منفعت او همگنان را منظوم شد. و بدين دقايق حكمت كمالى كه در
امور معيشت تعلق بطبيعت داشت، لطف الهى و عنايت بيزوالى از حد قوت بحيز فعل رسانيد
و آنچه تعلق بصناعت دارد، مانند ديگر امور صناعى با نظر و تدبير نوع