هر علمى را موضوعى بود كه در آن علم بحث از آن موضوع كنند چنانكه بدن
انسان از جهت بيمارى و تندرستى علم طب را و مقدار علم هندسه را و مبادى آن بود كه
اگر واضح نبود در علمى ديگر بمرتبه بلندتر از آن علم مبرهن شده باشد و در آن علم
مسلم بايد داشت چنانكه از مبادى علم طب باشد كه عناصر از چهار بيش نيست چه اين
مسئله در علم طبيعى مبرهن شود و طبيب را از صاحب علم طبيعى فرا بايد گرفت و در علم
خويش مسلم شمرد و همچنين از مبادى علم هندسه بود كه مقادير متصله قاره موجود است و
انواع آن سه بيش نه، خط و سطح و جسم چه اين حكم در علم الهى كه موسوم است به ما
بعد الطبيعه مقرر شود و مهندس را از صاحب آن علم قبول بايد كرد و در علم خويش
استعمال بايد كرد و علم ما بعد الطبيعه آنست كه انتهاى همه علوم با او است و او را
مبادى غيرواضح نتواند بود و مسائلى بود كه در آن علم بحث از آن كنند و خود تماميت
اين علم بر آن مقصور باشد و بيان اين مقدمه در علم منطق مستوفى آمده است و چون اين
نوع كه در آن شروع خواهد رفت علم اخلاقست و آن علمى است بآنكه نفس انسانى چگونه
خلقى اكتساب تواند كرد كه جملگى احوال و افعال كه باراده او از او صادر شود جميل و
محمود بود پس موضوع اين علم