فصل دهم در معالجه امراض نفس و آن بر ازاله رذايل مقدر بود
همچنانكه در علم طب ابدان ازاله امراض بضد كنند در طب نفوس ازاله
رذايل هم باضداد آن رذايل بايد كرد و ما پيش از اين گفتيم و اجناس فضايل را حصر
كردهايم و اجناس رذايل كه بمثابه اطراف آن اوساط است برشمرده و چون فضايل چهار
است و رذايل هشت و يكچيز را يك ضد بيش نبود چه ضد آن دو موجود باشند در غايت بعد
از يكديگر.
پس بدين اعتبار رذايل را اضداد فضايل نتوان گفت الا بمجاز اما هردو
رذيلت كه از يك باب باشند يكى در غايت افراط بود.
و ديگرى در غايت تفريط ايشانرا ضد يكديگر توان گفت.
و ببايد دانست كه قانون صناعى در معالجه امراض آن بود كه اول اجناس
امراض بدانند پس اسباب و علامات او بشناسند بعد بمعالجه مشغول شوند و امراض
انحرافات امزجه باشد از اعتدال و معالجه آن رد آن باعتدال بحيله صناعى و چون قواى
نفس انسانى محصور است در سه نوع چنانكه گفتيم:
اول قوت تميز
دوم قوت دفع
سوم قوت جذب و انحرافات هريك از دو گونه صورت بندد
يا از خللى كه در كميت قوت باشد
يا از خللى كه در كيفيت قوت افتد و خلل كميت يا از مجاوزت اعتدال بود
در جانب زيادت يا از مجاوزت اعتدال بود در جانب نقصان.