responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 897

وضع اعلام

وضع الفاظ براى دلالت بر معناى خاص و جزئى حقيقى

وضع الفاظ براى دلالت بر معانى جزئى را، وضع اعلام مى نامند; به اين بيان كه واضع هنگام وضع، معناى خاص و جزئى حقيقى را در نظر مى گيرد و لفظ را براى آن وضع مى كند، مانند: واژه هايى چون «زيد»، «عمرو» و «بكر» براى دلالت بر اشخاص خاص.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 1، ص (50-49).

آذرى قمى، احمد، تحقيق الاصول المفيدة فى اصول الفقه، ص 100.

شيرازى، محمد، الوصول الى كفاية الاصول، ج 1، ص 58.

وضع اعلام شخصى

ر.ك:وضع اعلام

وضع افعال

كيفيت وضع الفاظ براى بيان رابطه بين ذات و حَدَث در زمان خاص

افعال براى نشان دادن رابطه موجود ميان پديده و پديدآورنده (حدث و فاعل) در زمانى خاص، وضع شده است.

در كتاب «اصطلاحات الاصول» آمده است:

«لان الافعال وضعت لبيان النسبة بين الذات و الصفة لا الذات المتصفة بالصفة»[1]

نكته اول:

افعال داراى دو وضع مى باشد:

1. وضع ماده افعال كه از نوع وضع اسما است (وضع عام، موضوع له عام);

2. وضع هيئت افعال كه از نوع وضع حروف به حساب مى آيد (وضع عام، موضوع له خاص)[2]

نكته دوم:

ميان وضع جمله فعليه و وضع فعل تفاوت وجود دارد.


[1]مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 245

[2]صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 85

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص 306.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 1، ص 162.

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 2، ص 554.

وضع الفاظ

نوع رابطه و چگونگى دلالت لفظ بر معنا

وضع، در لغت به معناى گذاشتن و نهادن است، و در اصطلاح نيز همين معنا مورد نظر مى باشد; يعنى گذاشتن و قرار دادن براى معنا.

درباره نوع رابطه بين لفظ و معنا دو ديدگاه وجود دارد:


[1]ذاتى بودن; به اين معنا كه دلالت لفظ بر معنا، ذاتى است، وبى آن كه نيازى به وضع باشد، بر آن معنا دلالت مى كند

2. غير ذاتى بودن; به اين معنا كه بر اثر وضع واضع يا كثرت استعمال، لفظ با معناى خاصى، پيوند مى خورد. طبق اين مبنا، درباره چگونگى دلالت لفظ بر معنا چند نظريه وجود دارد:

أ) نظريه اختصاص; مرحوم «آخوند» معتقد است رابطه اى ويژه ميان لفظ و معنا وجود دارد كه يا از راه وضع تعيينى (تخصيصى) و يا از راه وضع تعينى (تخصصى) به وجود مى آيد;

ب) نظريه انس ذهنى; يعنى بر اثر وضع، نوعى سازگارى ميان لفظ و معنا پديد مى آيد كه با شنيدن لفظ، معناى آن به ذهن مى آيد، به اندازه اى كه حسن و قبح معانى به الفاظ نيز سرايت مى كند.

ج) نظريه التزام و تعهد; يعنى واضع مى پذيرد كه هرگاه بخواهد معنايى را در ذهن شنونده بيافريند يا از ذهنش بگذراند، از لفظ خاصى استفاده كند.

د. نظريه اعتبار; يعنى واضع، هنگام اراده يك معنا، از يك لفظ بهره بگيرد.

نكته:

ميان مقام وضع و مقام استعمال تفاوت وجود دارد; به اين بيان كه براى وضع، واضع هر كدام از لفظ و معنا را جداگانه لحاظ مى كند و لفظ را نشانه معنا قرار مى دهد، ولى در مقام استعمال، لفظ جنبه مرآتيت براى معنا دارد و گويى در معنا فانى مى شود.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 1، ص 32.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 24.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 1، ص (34-33).

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 2، ص (390-388).

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 26.

مغنيه، محمد جواد، علم اصول الفقه فى ثوبه الجديد، ص 23.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 374.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 20.

عراقى، ضياء الدين، نهاية الافكار، ج 1، ص 25.

اصفهانى، محمد حسين، الفصول الغروية فى الاصول الفقهية، ص 14.

وضع انحلالى

وضع در الفاظ داراى وضع مستقل براى هر يك از ماده و هيئت

وضع انحلالى، مقابل وضع جامدى بوده و عبارت است از وضع در كلماتى كه ماده و هيئت در آنها هر يك وضعى جداگانه ومعنايى مستقل از ديگرى دارد، مانند: وضع افعال، مصادر و مشتقات اصولى; براى نمونه، كلمه «ضارب» داراى دو وضع جداگانه است:


[1]وضع ماده; يعنى «ض، ر، ب» كه به معناى «زدن» است

[2]وضع هيئت; يعنى شكل «فاعل» كه بر نسبت صدورى بين ذات و مبدأ (حدث) دلالت مى نمايد

عراقى، ضياء الدين، نهاية الافكار، ج 1، ص 125.

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 2، ص 554.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 897
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست