responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 677

مأمورٌبه تخييرى

شىء متعلق امر تخييرى

مأمورٌبه تخييرى، مقابل مأموربه تعيينى بوده و به فعل يا ترك فعلى گفته مى شود كه امر تخييرى به آن تعلق گرفته است; يعنى امر به جاى گزين آن كه در عرض آن است تعلق گرفته و مكلف در به جا آوردن هر يك از آنها آزاد است و با انجام هر يك، ذمه اش برىّ، و امر ساقط مى گردد، مانند: خصال كفاره روزه ماه رمضان.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 359.

مأمورٌبه تعبدى

مأمورٌ به مشروط به قصد قربت، هنگام امتثال

مأمورٌبه تعبدى، آن است كه اگر مكلف بدون قصد قربت آن را به جا آورد، امر آن ساقط نمى شود، و غرض مولا وقتى تأمين مى شود كه مأمورٌبه با قصد قربت به جا آورده شود، مانند: نماز و روزه; به خلاف مأمورٌبه توصلى كه به هر انگيزه اى به جا آورده شود، موجب سقوط امر آن مى گردد.

نيز ر.ك: امر تعبدى.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 415.

مأمورٌبه تعيينى

مأمورٌ به فاقد بدل در عرض آن

مأمورٌبه تعيينى، مقابل مأمورٌبه تخييرى بوده و به فعل يا ترك فعلى گفته مى شود كه جاى گزين و بدلى در عرض خود نداشته و مصلحت تنها در انجام دادن آن است، مانند: نماز و روزه.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 359.

مأمورٌبه توصلى

مأمورٌ به بى نياز از قصد قربت، هنگام امتثال

مأمورٌبه توصلى، مقابل مأمورٌبه تعبدى بوده و عبارت است از فعلى كه خواست مولا به انجام آن در خارج تعلق گرفته است، حتى اگر مأمور در هنگام به جا آوردن آن قصد قربت نكند; به بيان ديگر، قصد قربت هنگام انجام آن، در سقوط امر مولا دخالت ندارد، مانند: تطهير لباس نجس كه در آن قصد قربت شرط نيست.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 415.

مأمورٌبه ظاهرى

فعل متعلق امر ظاهرى

مأمورٌبه ظاهرى، به فعلى گفته مى شود كه امر ظاهرى به آن تعلق مى گيرد; به بيان ديگر، فعلى است كه انجام آن هنگام شك يا جهل مكلف به حكم واقعى، از وى خواسته مى شود.

نيز ر.ك: امر ظاهرى.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 1، ص 321.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 2، ص 250.

مأمورٌبه عينى

فعل متعلق امر غير قابل سقوط، به سبب امتثال ساير مكلّفان

مأمورٌبه عينى، فعلى است كه امر عينى به آن تعلق گرفته است; يعنى دستور به انجام دادن آن به طور مستقل متوجه هر يك از مكلفان گرديده، و امتثال آن از ناحيه برخى موجب سقوط امر آن از عهده سايرين نمى گردد.

به بيان ديگر، مكلف بايد اين مأموربه را انجام دهد، خواه ديگرى آن را به جا آورد يا نياورد، مانند: نماز و روزه.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 380.

مأمورٌبه غيرى

فعل متعلق امر، به دليل مقدمه بودن براى چيزى

مأمورٌبه غيرى، عملى است كه مطلوب بودن به جا آوردن آن در خارج به اين دليل است كه مقدمه وجود چيز ديگرى است، كه آن چيز مطلوب اصلى مولا است، مانند: پيمودن راه تا مكه براى اداى حج واجب.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 351.

مأمورٌبه كفايى

فعل متعلق امر قابل سقوط، به سبب امتثال ساير مكلّفان

مأمورٌبه كفايى، فعلى است كه هر چند امر به انجام آن متوجه تمامى مكلفان شده است، اما با انجام آن توسط برخى از مكلفان، مسئوليت انجام آن از عهده ديگران ساقط مى شود، و اگر هيچ يك از مكلفان آن را انجام ندهند، همه عقاب مى شوند، مانند: تجهيز ميت.

هدف در مأمورٌبه كفايى، بجا آوردن فعل است، نه انجام آن توسط شخص خاص; بر خلاف مأمورٌبه عينى كه در آن، هدف انجام فعل توسط شخص خاص است.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 381.

مأمورٌبه مشروط

فعل مورد طلب با شرايط خاص

مأمورٌبه مشروط، مقابل مأمورٌبه مطلق (شرط) بوده و به فعلى گفته مى شود كه همه افراد ماهيت را شامل نمى شود، بلكه برخى از افراد آن را كه داراى خصوصيتى ويژه است، در بر مى گيرد; بنابراين، ايجاد افرادى از ماهيت كه داراى شرط

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 677
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست