responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 669

لحاظ مى شود و در معناى حرفى لحاظ معنا آلى است.

توضيح آن كه برخى معانى مثل «ابتدا» را مى توان دو گونه لحاظ كرد: لحاظ استقلالى; لحاظ آلى.


[1]لحاظ استقلالى: در اين لحاظ به خود مفهوم بما هو هو نظر مى شود و هيچ گونه حالت وصفى و يا اضافى براى غير ملاحظه نمى شود، براى مثال معناى ابتدا كه مقابل انتها است در نظر گرفته مى شود

[2]لحاظ آلى: در اين لحاظ مفهوم به عنوان وصف براى غير و يا آلت براى غير در نظر گرفته مى شود، براى مثال در جمله «سرت من البصره الى الكوفه» ابتدائيتى در نظر گرفته مى شود كه وصف براى سير است و از شهر بصره آغاز مى شود يعنى به شهر بصره ارتباط دارد، نه مطلق ابتدائيت

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 1، ص 354.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص (26-24).

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص (63-62).

لحاظ اجمالى

احضار چيزى در ذهن به واسطه چيزى ديگر، به صورت مبهم

لحاظ اجمالى، مقابل لحاظ تفصيلى بوده و عبارت است از تصور و التفات نفس به چيزى از راه چيز ديگر كه به گونه اى مبهم در ذهن حاضر مى شود.

براى مثال، در وضع الفاظ، تصور معنا شرط است، اما معنا دو گونه تصور مى شود:

1. خود معنا با تمام خصوصيات و جزئيات تصور گرديده و مورد التفات قرار مى گيرد;

[2]معنا از طريق كلى آن و به طور مبهم تصور مى شود; يعنى كلى همانند آينه در نظر گرفته مى شود و از راه آن به مصاديقش نظر مى شود; براى مثال، چون مصاديق انسان، در وصف انسانيت مشترك مى باشد، در صورتى كه عنوان انسان تصور شود معنايش اين است كه مصاديق آن نيز به صورت اجمالى تصور شده است، چون بر مصاديق، عنوان انسانيت صادق است

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 31و(58-57).

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص (49-48).

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 24.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 21.

لحاظ استعمالى

لحاظ لفظ و معنا، موجود در وقت استعمال لفظ

لحاظ استعمالى، از اقسام لحاظ لفظ و معنا و مقابل لحاظ مستعمل بوده و به لحاظى گفته مى شود كه هنگام استعمال محقق مى گردد زيرا استعمال به معناى به كارگيرى لفظ و اراده معناى آن است; پس هر جا استعمال محقق گردد، بايد قبل از آن، لفظ و معنا توسط استعمال كننده تصور و لحاظ شود; يعنى لفظ و معنا در ذهن وى حاضر شده و مورد التفات نفس قرار گيرد. اين لحاظ را لحاظ استعمالى مى گويند.

براى مثال، شخص براى استعمال لفظ «اسد» در حيوان درنده، اول لفظ اسد و معناى آن را در نظر مى گيرد، آن گاه لفظ را در آن معنا استعمال مى كند.

فاضل لنكرانى، محمد، مباحث اصولى، ص 308.

لحاظ استقلالى

تصور و التفات مستقيم و بدون واسطه به معنا

لحاظ استقلالى، به معناى تصور ملحوظ و بذل توجه مستقيم بدون واسطه به آن، از جانب لحاظ كننده است; براى مثال، مشهور اصوليون معتقدند هنگام وضع معانى اسمى، واضع، آنها را به طور مستقل مورد لحاظ قرار داده و لفظ را براى آنها وضع مى كند; به خلاف معانى حرفى كه واضع آنها را به طور مستقيم لحاظ نمى كند، بلكه با لحاظ عنوانى كلى، لفظ را براى مصاديق آن وضع مى نمايد.

نيز ر.ك: ملحوظ ذاتى.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص (26-24).

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص (63-62).

لحاظ تفصيلى

احضار چيزى در ذهن بدون واسطه و با تمام تفصيلات

لحاظ تفصيلى، مقابل لحاظ اجمالى بوده و عبارت است از التفات نفس به چيزى، بدون واسطه، با تمام خصوصياتش.

واضع در هنگام وضع، بايد لفظ و معنا را تصور كند و تصور هر يك از لفظ و معنا به دو صورت ممكن است; گاهى لحاظ و تصور بنفسه و تفصيلى است و گاهى اجمالى.

مراد از لحاظ تفصيلى آن است كه واضع در هنگام وضع، معنا را به طور تفصيلى و با همه خصوصيات و مشخصاتش تصور مى كند و آن گاه لفظ را براى آن معنا وضع مى نمايد، مثل: وضع خاص و موضوع له خاص در جايى كه پدرى، فرزند خود را در نظر مى گيرد و مى گويد: لفظ «زيد» را براى او وضع كرده ام.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 21.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص (58-57).

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص 46.

لحاظ خاص

تصوّر معناى جزئى معيّن توسط واضع هنگام وضع

لحاظ خاص، مقابل لحاظ عام بوده و عبارت است از تصور معناى جزئى توسط واضع در هنگام وضع و التفات نفس وى به

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 669
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست