مخاصمه نزد
حاكمِ طاغوتى
رفتند.
امام(عليه السلام)
درباره اين
كار آنها
فرمود: مراجعه
شما به حاكم
طاغوتى، خلاف
فرمان الهى
است. راوى مى
گويد: عرض
كردم اين دو
متخاصم به كجا
بروند. امام(عليه
السلام)
فرمود: از
ميان شيعيان،
دو نفر را كه
آگاه به دين و
حلال و حرام هستند،
به عنوان حاكم
انتخاب نموده
و به آنان مراجعه
كنند و اين دو
هر چه حكم
نمودند،
پذيرفته و عمل
شود. راوى
سؤال مى كند:
هرگاه آن دو
نفر در مقام
قضاوت و داورى
با هم اختلاف
كردند و منشأ
اختلاف آنها،
حديث منقول از
شما بود، چه
كنيم؟ حضرت
فرمود: «الحكم
ما حَكَم به
اعدلهما و
افقههما و
اصدقهما فى
الحديث و اورعهما
و لا يلتفت
الى ما يحكم
به الآخر»[2]
نيز ر.ك:
اخبار ترجيح
با صفات راوى.
2 و 1. مظفر،
محمد رضا،
اصول الفقه، ج
2، ص (226-224).
مغنيه،
محمد جواد،
علم اصول
الفقه فى ثوبه
الجديد، ص 443.
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
2، ص 594.
ايروانى،
باقر، الحلقة
الثالثة فى
اسلوبها الثانى،
ج 4، ص (453-451).
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
فى اصول
الفقه، ج 6، ص 175.
شيرازى،
محمد، الوصول
الى كفاية
الاصول، ج 5، ص 356.
قديرى،
محمد حسن،
البحث فى
رسالات عشر، ص
389.
سبحانى
تبريزى، جعفر،
المحصول فى
علم الاصول، ج
4، ص 498.
سبحانى
تبريزى،
جعفر، الموجز
فى اصول الفقه،
ج 1، 2، ص 411.
صفات
كماليه راوى
ر.ك: صفات
راوى
صفات مفتى
ر.ك: شرايط
مفتى
صفت
ر.ك: وصف
صور نهى
ر.ك: اساليب
نهى
صيغ امر
ر.ك: صيغه
امر
صيغ طلب
ر.ك: صيغه
طلب
صيغ عموم
ر.ك: ادوات
عموم
صيغ نهى
ر.ك: صيغه
نهى
صيغه افعل
ر.ك: صيغه
امر
صيغه
امر
هيئت فعل
هاى امر
صيغه امر،
به معناى هيئت
امر مى باشد،
مانند: صيغه
افعل و آن چه
مانند و شبيه
آن است.
مراد از
صيغه افعل،
صيغه فعل هاى
امر است، چه امر
غايب و چه امر
حاضر، چه
معلوم و چه
مجهول، چه ثلاثى
و چه رباعى،
چه مجرد و چه
مزيد فيه.
و منظور از
مانندهاى
صيغه افعل، هر
صيغه و يا كلمه
اى است كه
داراى معناى
طلبى باشد،
مانند: جمله
هاى خبرى كه
در مقام انشا
به كار مى
رود، چه جمله
خبرى اسمى،
مثل: «ان
الصلوة كانت
على المؤمنين
كتابا موقوتا»
و چه جمله
خبرى فعلى،
مثل: «كتب
عليكم الصيام»
و نيز اسم فعل
هايى كه به
معناى فعل امر
است، مثل: صه،
مه، مهلا و...
نكته:
هيئت، به
معناى شكل و
قالبى است كه
ماده در آن ريخته
مى شود و از
كنار هم قرار
گرفتن حروف اصلى،
زايد و حركات
به وجود مى
آيد; براى
مثال، صيغه
افعل، قالبى
است كه معناى
خاص دارد و هر
ماده اى در آن
ريخته شود آن
معنا را مى
گيرد.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 91.
صاحب
معالم، حسن بن
زين الدين،
معالم الدين و
ملاذ
المجتهدين، ص
46.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
2، ص 22 و 47.
نائينى،
محمد حسين،
اجود
التقريرات، ج
1، ص 87.
ولايى،
عيسى، فرهنگ
تشريحى
اصطلاحات
اصول، ص 124.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 1، ص 433.
محقق حلى،
جعفر بن حسن،
معارج
الاصول، ص 61.
سبحانى
تبريزى،
جعفر، الموجز
فى اصول الفقه،
ج 1، 2، ص 53.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 3، ص 333.
فاضل تونى،
عبد الله بن
محمد،
الوافية فى
اصول الفقه، ص
67.
صيغه
طلب
هيئت دلالت
كننده بر طلب
انشايى
صيغه طلب،
هيئتى است كه
بر طلب انشايى
دلالت مى كند
و شامل صيغه
امر و نهى، هر
دو، مى گردد،
زيرا نظر
معروف در بين
قدما و بسيارى
از متأخران،
هم چون مرحوم
«محقق نايينى»
اين است كه
صيغه نهى و
صيغه امر، هر
دو، بر طلب
انشايى (مقابل
طلب حقيقى)
دلالت دارند،
هر چند نهى بر
طلب ترك و امر
بر طلب فعل
دلالت مى كند.
نكته اول:
بيشتر
محققان معاصر
معتقدند
مدلول امر،
بعث (تحريك و