responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 459

دلالت خطاب

ر.ك: مفهوم مخالف

دلالت ذاتى

دلالت يك شىء بر شىء ديگر بدون نياز به وضع و اعتبار

دلالت ذاتى، مقابل دلالت وضعى، و به معناى دلالت ذاتى يك شىء بر شىء ديگر است، بدون اين كه نياز به وضع واضع داشته باشد، مانند: دلالت اثر بر مؤثر و دود بر آتش.

نكته:

ميان اصولى ها اختلاف است كه آيا دلالت الفاظ بر معانى خود ذاتى است كه از آن تعبير به دلالت ذاتى مى شود، يا اين كه دلالت آن از باب جعل و وضع است.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 33.

مجاهد، محمد بن على، مفاتيح الاصول، ص 2.

دلالت سياقى

دلالت استنباط شده از كلام، به كمك عقل

دلالت سياقى، از اقسام دلالت منطوقى و مقابل دلالت صريحى بوده و عبارت است از دلالتى كه به طور مستقيم از كلام استفاده نمى شود، بلكه عقل، آن دلالت را استنباط و براى كلام اثبات مى كند، چه معناى مدلول، مقصود گوينده باشد و چه نباشد; به اين بيان كه گاهى كلام متكلم به ملازمه دلالت مى كند بر اين كه از اين كلام، لفظ مفردى حذف شده و در تقدير است، به گونه اى كه بدون آن، مقصود گوينده ناقص است، يا اين كه كلام، به ملازمه بر مفاد جمله اى دلالت مى كند، ولى لزومش، لزوم بيّن به معناى اخص نيست تا در مفهوم داخل باشد.

و به عبارت ديگر، دلالت سياقى آن است كه سياق كلام بر لفظ يا معناى مقدر مفرد يا جمله دلالت كند.

نيز ر.ك: دلالت اشاره; دلالت اقتضاء; دلالت تنبيهى.

رشاد، محمد، اصول فقه، ص 131.

شهابى، محمود، تقريرات اصول، ج 2، ص 80.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 286.

دلالت شأنى

ر.ك: دلالت تصورى

دلالت صريحى

دلالت لفظ بر مدلول صريح آن

دلالت صريحى يا دلالت منطوقى صريح، از اقسام دلالت منطوقى و مقابل دلالت سياقى بوده و عبارت است از دلالت كلام بر مدلول صريح ومستقيم آن; بنابراين، دلالت صريحى در بردارنده دلالت مطابقى و تضمنى كلام مى باشد.

شهابى، محمود، تقريرات اصول، ج 2، ص 80.

رشاد، محمد، اصول فقه، ص 131.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 360.

دلالت طبعى

دلالت ناشى از ملازمه بين دالّ و مدلول به حكم طبع انسانى

دلالت طبعى، از اقسام دلالت ذاتى است. هرگاه ملازمه بين دو چيز طبعى باشد; يعنى طبع انسان آن را اقتضا كند، به دلالت ناشى از آن، دلالت طبعى گفته مى شود; به اين بيان كه گاهى عقل انسان به علاقه طبعى علاقه اى كه طبع انسان آن را اقتضا مى كند ميان دال و مدلول، پى مى برد و به واسطه آن علاقه، از دال به مدلول منتقل مى شود; براى مثال، طبيعت انسان به گونه اى است كه هنگام درد مى گويد: «آخ»; حال اگر شنيده شد كه شخصى مى گويد: «آخ»، شنونده فوراً به دلالت طبعى كه همان مقتضاى طبيعت اين شخص است به وجود درد در اين شخص منتقل مى شود.

دلالت طبعى ممكن است به حسب اختلاف طبايع، متفاوت گردد.

ملا عبد الله بن حسين يزدى، الحاشية، ص 23.

صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم، منطق نوين، ص 130.

خوانسارى، محمد، منطق صورى، جزء 1، ص 58.

نصيرالدين طوسى، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص (63-62).

سبزوارى، هادى بن مهدى، شرح المنظومة - منطق، ص 103.

قطب الدين شيرازى، محمود بن مسعود، درة التاج، منطق، جزء 2، ص 14.

گرامى، محمد على، منطق مقارن، ص 44.

فرصت شيرازى، محمد نصيربن جعفر، اشكال الميزان، ص 8.

جرجانى، على بن محمد، الكبرى فى المنطق، ص 172.

شهابى، محمود، رهبر خرد، ص 17.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 37.

دلالت عقلى

دلالت به سبب حكم عقل، ناشى از ملازمه ذاتى بين دالّ و مدلول

دلالت عقلى، از اقسام دلالت ذاتى بوده و عبارت است از دلالت ناشى از علاقه ذاتى بين دالّ و مدلول كه به سبب آن، عقل از دالّ به مدلول منتقل مى شود، مانند: علاقه اى كه بين اثر و مؤثر وجود دارد; براى مثال، هنگامى كه انسان مى داند روشنايى بامدادان در اثر طلوع خورشيد است، و صبحگاه درخششى را روى ديوار مشاهده مى كند، ذهن او به طلوع خورشيد منتقل مى شود; پس درخشش روى ديوار، به دلالت عقلى بر طلوع خورشيد دلالت مى كند.

تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص 487.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 33.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 359.

خوانسارى، محمد، منطق صورى، ص 58.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 459
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست