responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 384

جمله شرطيه اتفاقيه

جمله شرطيه فاقد رابطه لزومى ميان مقدّم و تالى

جمله شرطيه اتفاقيه، مقابل جمله شرطيه لزوميه بوده و به جمله شرطيى گفته مى شود كه پيوستگى و اتصال ميان مقدم و تالى در آن به صرف تصادف و اتفاق مى باشد، نه از روى لزوم و ضرورت، مانند جمله: «ان كان زيد ناطقا كان الحمار ناهقا».

در كتاب «المنطق» آمده است:

«الاتفاقية» و هى التى ليس بين طرفيها اتصال حقيقى لعدم العلقة التى توجب الملازمة، و لكنه يتفق حصول التالى عند حصول المتقدم، كما لو اتفق ان محمدا الطالب لا يحضر الدرس، الا بعد شروع المدرّس فتؤلّف هذه القضية الشرطية (كلما جاء محمد فان المدرّس قد سبق شروعه فى الدرس) و ليس هنا أيّة علاقة بين مجىء محمد و سبق شروع الدرس، و انما ذلك بمحض الصدفة المتكررة»[1]

نكته:

درباره بعضى از قضاياى شرطى اتفاقى، برخى به جهت تكرار وجود جزا هنگام وجود شرط در آن، تصور كرده اند كه يك قضيه شرطى لزومى است و حال آن كه در واقع، قضيه اتفاقى است كه به طور مكرر جزا بعد از شرط آن اتفاق افتاده است.


[1]مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 155

خوانسارى، محمد، منطق صورى، ص 270.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 234.

جمله شرطيه اخبارى

قضيه شرطيه داراى جمله اخبارى در بخش دوم تالى

جمله شرطيه اخبارى، مقابل جمله شرطيه انشايى بوده و به جمله اى گفته مى شود كه تالى آن متضمن حكايت از واقعيتى و خبر دادن از امرى مى باشد، مانند: «ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود».

از جمله هاى شرطى خبرى در دو مقام بحث مى شود: الف مقام ثبوت و واقع; ب مقام اثبات و اخبار.

به حسب مقام حكايت و اخبار، هميشه حكايت تالى، بر مقدم معلق و مترتب است، ولى به حسب واقع و خارج، چهار صورت دارد:

1. در خارج و واقع نيز مانند اخبار تالى بر مقدم مترتب است، مانند: «ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود»;

2. در خارج، مقدم بر تالى مترتب است، مثل اين كه تالى، علت وجود مقدم باشد; «ان كان النهار موجوداً فالشمس طالعة»;

3. در عالم واقع، مقدم و تالى متلازم هستند; يعنى هر دو معلول علت سومى بوده و بر يك ديگر ترتب ندارند، مانند: «ان كان النهار موجودا كان العالم مضيئا» كه وجود نهار و روشنى عالم معلول طلوع شمس مى باشد;

4. در خارج و واقع، مقدم و تالى متضايفان هستند، مانند: ابوت و بنوت در جمله «ان كان زيد اباً لعمرو فعمرو ابن له».

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 117.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص (238-237).

جمله شرطيه انشايى

قضيه شرطيه داراى جمله انشايى در بخش دوم تالى

جمله شرطيه انشايى، مقابل جمله شرطيه اخبارى بوده و به جمله شرطيى گفته مى شود كه تالى (جزاى) آن متضمن انشاى حكمى از احكام شرعى مى باشد، مانند: «اذا دخل الوقت فصلّ» كه در آن «صلّ» حكم شرعى انشايى مشروط، و شرط آن، داخل شدن وقت است.

جمله هاى شرطى انشايى با منطوق خود بر معلق بودن حكمى، كه در جزا آمده است، بر شرطى، كه در مقدم ذكر شده، دلالت مى كند و با مفهوم خود اگر به مفهوم قائل شويم دلالت دارد بر اين كه اگر اين شرط نبود، آن حكم هم به وجود نمى آمد.

نكته:

در جمله هاى شرطى انشايى، بين حكم وضعى، مانند: «الماء اذا بلغ كرّاً لا ينجسه شى» و حكم تكليفى، مانند: «اذا دخل الوقت فصلّ» فرقى نيست.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 117.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 237.

جمله شرطيه لزوميه

جمله شرطيه داراى رابطه لزومى ميان مقدم و تالى

جمله شرطيه لزوميه، مقابل جمله شرطيه اتفاقيه بوده و به جمله شرطيى گفته مى شود كه در آن پيوستگى و اتصال ميان مقدم و تالى، ضرورى مى باشد، نه اتفاقى و تصادفى، مانند: «ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود».

علاقه اى كه در قضيه شرطيه متصله لزوميه وجود دارد، چهار نوع است:

1. علاقه عليت; كه مقدم علت و تالى معلول مى باشد، مانند: «كلما كانت الشمس طالعة كان النهار موجودا»;

2. علاقه معلوليت; كه مقدم معلول و تالى علت است، مثل: «كلما كان النهار موجودا كانت الشمس طالعة»;

3. علاقه تلازم; كه مقدم و تالى، در وجود متلازم بوده و هر دو، معلول علت سوم مى باشند;

4. علاقه تضايف; كه مقدم و تالى، متضايف مى باشند، مانند: «ان كان زيد اباً لعمرو فعمرو ابن له».

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 234.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست