نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 73
مقدمه اول: اگر وجود بر هر
ماهيتى كه حمل مىشود به معناى همان ماهيت باشد، علم به ماهيت شىء مستلزم علم
بهوجود آن است و بالعكس: علم بهوجود شىء مستلزم علم به ماهيت آن است. به عبارت
ديگر، لازمه اين قول اين است كه علم به ماهيت شىء با علم به وجود آن متلازم باشند
و طبعا شك در آنها هم متلازم باشند.
دليل اين مقدمه روشن است.
فرض اين است كه وجود و ماهيت شى مفهوم واحدى هستند كه تنها در لفظ متفاوتاند. حال
اگر اين مفهوم واحد براى ذهن معلوم است، هم وجود معلوم است و هم ماهيت و اگر مشكوك
است؛ نيز هردو مشكوكاند. ممكن نيست يكى معلوم و ديگرى مشكوك باشد، زيرا معلوم
بودن يكى و مشكوك بودن ديگرى به معناى اين است كه مفهوم واحد در آن واحد براى شخص
واحد هم معلوم است هم غيرمعلوم.
مقدمه دوم: تالى باطل است:
علم يا شك در ماهيت با علم يا شك در وجود متلازم نيستند.
زيرا در مواردى ماهيت شيئى
براى انسان معلوم است ولى وجودش مشكوك، مانند بخت و اتفاق كه مىدانيم چيست ولى
نمىدانيم هست يا نه و بالعكس: در مواردى بهوجود چيزى اذعان و اعتراف داريم ولى
ماهيتش براى ما روشن نيست، مثل نفس كه مىدانيم هست ولى نمىدانيم ماهيتش چيست،
جسم يا جسمانى است يا جوهر مجرد است و نيز مثل جن.
نتيجه: مقدم نيز باطل است؛
يعنى، مفهوم وجود بر هر ماهيتى حمل مىشود غير از مفهوم آن ماهيت است.
على انّ من الجائز ان
يتردّد بين وجود الشىء و عدمه مع العلم بماهيّته و معناه، كقولنا: «هل الاتّفاق
موجود؟» و كذا التردّد فى ماهيّة الشىء مع الجزم بوجوده، كقولنا: «هل النفس
الانسانيّة الموجودة جوهر او عرض؟» و التردّد فى احد الشيئين مع الجزم بالاخر يقضى
بمغايرتهما.
2- 4: اشتراك لفظى وجود
در واجب و ممكن
1- 2- 4: توضيح مدعا
مقصود از اين قول اين است
كه مفهوم وجود وقتى بر ممكنات حمل مىشود به يك معناست و
نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 73