نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 126
عقل مىتواند به آن ماهيت
توجه كند بدون اينكه بهوجود آن توجه نمايد و منظور از اينكه گفته مىشود كه عقل
مىتواند ماهيت را از وجود تجريد كند جز اين نيست:
و سادسا، أنّ الوجود
عارض للماهيّة، بمعنى أنّ للعقل أن يجرّد الماهيّة عن الوجود فيعقلها وحدها من غير
نظر الى وجودها، فليس الوجود عينها و لا جزء لها ... و المغايرة، كما عرفت،
عقليّة، فلا تنافى اتّحاد الماهيّة و الوجود خارجا و ذهنا.
با توجه به اينكه ماهيت و
وجود تنها از نظر مفهوم مغايرند ولى از لحاظ مصداق و واقعيت يكى هستند و با توجه
به اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، به اين نتيجه مىرسيم كه اين واقعيت در حقيقت
همان واقعيت وجود است[1]
و اين مصداق بالذات مصداق مفهوم وجود است و بالعرض مصداق مفهوم ماهوى، پس يك
واقعيت واحد است كه جهان را پر كرده است و آن همان واقعيت وجود است و ماهيت تنها
اعتبارى عقلى است:
فليس هناك الّا حقيقة
واحدة هى الوجود، لمكان اصالته و اعتباريّتها.
2- 6- 6: براهين
در اينجا، سه برهان بر
مغايرت وجود ذهنى و ماهيت اقامه شده است:
برهان اول: اين برهان قبلا
نيز ذكر شد و خلاصه آن اين است كه اگر وجود عين يا جزء ماهيتى باشد، سلب آن از آن
ماهيت محال است، زيرا مستلزم سلب شىء از خودش است كه تناقض است و بديهى
الاستحاله؛ ولى تالى باطل است، زيرا مىتوان وجود را از هر ماهيتى سلب كرد بدون
اينكه تناقضى لازم آيد، پس وجود عين يا جزء هيچ ماهيتى نيست.
برهان دوم: اگر وجود عين
يا جزء ماهيتى باشد، ثبوت آن براى آن ماهيت احتياج به دليل و برهان ندارد، زيرا
ثبوت ذات و ذاتيات ماهيت براى آن بديهى است و بىنياز از برهان- ذاتىّ شىء بيّن
الثبوت له- ولى تالى باطل است، زيرا ثبوت وجود براى هر ماهيتى محتاج دليل است، پس
مقدم نيز باطل است؛ يعنى، وجود عين يا جزء هيچ ماهيتى نيست.
برهان سوم: همانطور كه
قبلا گذشت، الماهيّة من حيث هى هى ليست الّا هى لا موجودة و لا معدومة، يعنى، اگر
خود ماهيت را قطعنظر از هر غيرى مورد توجه قرار دهيم، تنها حمل