نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 455
عقل [براى بشر] كفايت است»
باطل است، چه عقل و شرع، از يكديگر ناگزيرند كه «عقل» اسّ و اساس است، و «شرع»
بناى بر آن، و بنا را بنياد نيست، بىاساس و اساس سودمند نيست، بىبنا. و نيز،
«عقل» چون چشم است و «شرع» فروغ او، يا عقل چراغ است، و شرع زيت او و: «يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»[1]، يا «عقل» چمنى است يا انجمنى، و
«شرع» چمن پيرا و انجمن آراست.
و چون عقل، شرعى است
«داخلى»[2]، حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله
فرمود: «اذا بلغكم عن رجل حسن حال فانظروا فى حسن عقله فانّما يجازى بعقله».[3] و ابو عبد الله عليه السّلام فرمود:
«من كان عاقلا كان له دين»، و نيز فرمود: «العقل ما عبد به الرّحمن و اكتسب به
الجنان».[4]
و چون شرع، عقلى است
«خارجى»، خداوند- جلّ شأنه- سلب عقل فرموده، در كتاب مجيد از كفره. پس، «عقل» و
«شرع» بايد متظاهر و متعاضد باشند. قال اللّه تعالى:
«نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»[5] و در علوم و صناعات، رموز دقيقه و امور عجيبه هست كه به عقول خلق به
انجام نمىرسد و باليقين با ارشاد انبياء- عليهم السّلام- است، مثل بسيارى از
دقايق علوم الهيّه و علم نجوم و علم طبّ.
و اگر گوئى: خلفا عن سلف
استنباط كردهاند، گوئيم: [حتى اگر اينگونه هم بوده باشد، باز] به ارشاد انبياء-
عليهم السلام- بوده، چه در هر زمان، «بعثت» بوده است.
و امّا طريقه حكماى
الهيّين آن است كه: انسان، مدنى است بالطّبع[6]، يعنى: بايد اجتماع كنند در مدينهها، تا اين براى آن «طحّانى» كند،
و آن، براى اين «خبّازى» و فلان «حياكت» كند و بهمان «خياطت» و هم چنين. و چون
شهوت و غضب، بر مردم مستولى است: بيت
[1] - نور/ 35.
[2] - «الحياة» ج 1/ 76-84. در احاديث آمده است: لا دين لمن لا عقل له «بحار الانوار»، ج 1/ 92 و ج 77/106.
[3] - «بحار الانوار» ج1/ 93 و 106.
[4] - «بحار الانوار»، ج1/ 116 و 170 و «آثار الصّادقين»، چاپ اول 1370، ج 13/ 387.
[5] - نور/ 35.
[6] - نظر علامهطباطبائى، در «تفسير الميزان».
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 455