نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 214
وجودات عينيّه بر مدلولات
الهيّه [نيز] ذاتى است و در مدلولات الهيّه، دالّ و مدلول يكى است و مدلولات، حروف
وجوديّه و كلمات تكوينيّه صفات و اسماء الهيّه است كه امّهات آنها، اگر [چه]
متناهى است، ولى خصوصيات آنها غير متناهى است- كما مرّ- چنانكه از شمول «اراده» و
عموم «قدرت» و احاطه «علم حضورى» از به جزئيات و كليات و «سمع» و «بصر» و «عشق
سارى» و غير اينها دانسته شد. و كلمات، غير متناهى است و به مقتضاى: «لا تكرار فى
التّجلى»[1] و مظهريّت هر وجود اسم: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»[2] را، دو صورت مثل هم و دو صورت مانند يكديگر نيابى و همچنين در
بواقى: «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي، لَنَفِدَ
الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ
مَدَداً».[3]
پس، وجود همه عالم «كلام»
است و از صقع واجب، «اعراب» و «خطاب» به ماهيّات و اعلام به موادّ، و از طرف
ممكنات «ذكر» و «تسبيح» و «تمجيد». و اينكه نگذارد كه اذعان كنند به تكلّم وجودى و
كلمه تكوينى، تقليد عرف و عادت است و قصر كلام كردن در موضوعات و مواضعات. و دفع
وهم كرديم، متأسّى به قرآن شو كه: «بِكَلِمَةٍ مِنْهُ
اسْمُهُ الْمَسِيحُ».[4]
قال على عليه السّلام:
«أنا كلام اللّه النّاطق»[5] و ارشاد مىكند تو را به سوى اينكه:
«صوت»، شرط كلام نيست،
[بلكه] ناطقيّت نفس ناطقه [است] كه نطق حقيقى و كلام قلبى دارد كه معقولاتند و
وجوداتى هستند «بسيطه» و «محيطه» و «ثابته»، و به وجهى خطابات حقاند به او، و نيز
صور مرتسمه در ذات حق كه علوم حقاند در نزد مشّائين، كلمات حقّاند و اوامر او به
وجود آنها در ما لا يزال، در موارد آنها و در دهر ايمن اعلى در ماهيّات مجرّدات. و
آن صور، فوق معقولات عقولاند، چه جاى نفوس؟
[1] - بنگريد به «نهايةالحكمة». در قاعدهاى فلسفى آمده است: «كلّ نوع يتكرّر فهو اعتبارى».
[2] - شورى/ 11.
[3] - كهف/ 109.
[4] - آل عمران/ 40.
[5] - خطبة البيان.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 214