نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 151
معلوم بالذّات» را متّحد
مىدانند، و كلام محقّق طوسى- قدّس سرّه- در «شرح اشارات»، دلالت بر اين دارد. چه،
بعد از آنكه مفاسدى بر قول به «ارتسام صور در ذات حق» لازم آورده، فرموده كه:
مشّائون، [از] قائلون به
اتّحاد عاقل و معقول، به اين رفتهاند، از جهت حذر از اين مفاسد، يعنى: صور علميّه
او را، متّحد با ذاتش دانستهاند، نه قائمه به ذاتش، به قيام حلولى و صدورى، تا
لازم نيايد بودن شىء واحد بسيط، «قابل» و «فاعل» و بودن صفت حقيقيّه او- كه علم
تفصيلى او باشد- زايد بر ذاتش و نحو اينها.
پس، كلام [آن] طائفه از
مشّائين كه قائل به اين اتّحادند، در صور معلومه بالذّات باشد، تا تشنيع كمتر بود،
و اگر در علم كمالى باشد، به معنى دارائى نحو اعلاى صور معلومه بالذّات را، هيچ
غبارى بر آن نخواهد بود.
فصل در بيان قول كسانى
كه علم تفصيلى حق تعالى را به مثل نوريّه مىدانند:
افلاطون، موافق استاد خود
سقراط، رفته است به اينكه: از براى موجودات، در «عالم اله» صورى است مجرّده و آنها
را «مثل الهيّه» گويد، و هر يك از آنها، به ازاء نوعى است جوهرى از انواع طبيعيّه
و با وحدت و بساطت، جميع كمالات افراد نوع خود و فعليّات آنها را داراست و آن،
حقيقت اينها و اينها، رقايق آن هستند و معيّت آن حقايق، به رقايق است از معيّت نفوس
به قوا و ابدان.
و اشراقيّون، آنها را
«انوار قاهره» گويند و در مثال حسّى انوار، آنها و انوار اسفهبديّه، اعنى: نفوس با
قوا و طبايعى و رقايقى كه در تحت آنهاست، چون مخروط نورى است كه رأس آن مخروط، در
نزد حق بسيط، محيط باشد و قاعده آن مخروط، منبسط بر هيوليّات افراد. و آنها، ما به
الانكشاف رقايق خودند، از براى نور الانوار، چه دانستى كه جامعيّت دارند، جميع
كمالات و فعليّات رقايق را، پس حضور آنها حضور رقايق و انواع تحت آنهاست.
مثنوى
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 151