الف) احكام عقلى و احكام شرعى 1. احكام عقلى، آن دسته از احكامند كه عقل بدون توجه به شرع به آنها
حكم مىكند. منظور از عقل در اينجا عقل عملى است نه عقل نظرى. توضيح اين كه
دريافتهاى عقلى بر دو گونه است: برخى عبارت است از قواعد حاكم بر هستى، مانند آن
كه عقل آدميان درك مىكند كه جمع ميان دو نقيض ممتنع است و يا آن كه هر كل بزرگتر
از جزء است. اين دسته را «مدركات عقلى نظرى» مىخوانند. برخى ديگر به قواعد هستى مربوط نيستند، بلكه با اعمال و رفتار آدميان
و به عبارت ديگر به بايد و نبايدهاى كردار انسانها مرتبطند، يعنى اين كه چه كارى
خوب است و انجام آن آفرين دارد و چه كارى زشت است و ارتكاب آن نفرين دارد. مانند
آن كه عدل خوب و ظلم بد است، يا پاداش احسان، احسان است. اين دسته از احكام را
«مدركات عقل عملى» مىگويند و منظور از احكام عقلى در مورد بحث كنونى، دسته دوم
است. 2. احكام شرعى، احكامى هستند كه اگر شريعت آنها را صادر نمىكرد، عقل
نسبت به آنها ساكت بود.
مثلا
ترديدى نيست كه چنانچه شريعت مقدسه در مورد حج خانه خدا براى افراد مستطيع سكوت مىكرد،
عقل آدميان در اين مورد دستورى نداشت.
در
مورد ساير اعمال عبادى هم، چنين است.
البته
اصل كلى وجوب عبادت و ستايش خداوند از باب وجوب شكر منعم امرى عقلى است، ولى اين
كه چگونه بايد اين امر صورت گيرد توسط احكام شرع معين مىگردد. اينها «احكام شرعى»
هستند. ب) احكام ارشادى و احكام مولوى 1. در مواردى كه حكم عقلى وجود دارد، اما شرع نيز هم حكم مىكند، حكم
شرع «ارشادى» است؛ يعنى ارشاد به حكم عقل است و حكم مستقلى
محسوب نمىگردد. 2. در مواردى كه حكم عقل وجود ندارد، حكم صادر از سوى شرع «مولوى» محسوب است.
اثر
حكم ارشادى اين است كه بر مخالفت آن عقاب و بر امتثال و اطاعتش پاداش مترتب نمىگردد،
در حالى كه بر مخالفت با حكم مولوى، عقاب و بر اطاعت و