به دست مىآيد: 1. تورات با صراحت، درخت
ممنوع را درخت آگاهى از نيك و بد معرّفى كرده و اين دليلى بر نادانى و جهل انسان
است؛ ولى در قرآن نه تنها تصريحى به نام آن درخت نشده، بلكه ارزش، مقام و عظمت
انسان را در اين مىداند كه به اسما عالِم بود و سرّ خليفه قرار گرفتن او را نيز
همين آگاهى او به اسما و حقايق مىداند. 2. به تصريح تورات، آدم و
حوّا پيشتر برهنه بودند؛ ولى زشتى آن را درك نمىكردند؛ در حالى كه از اين جمله
قرآن كه مىگويد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَت لَهُما سَوءتُهُما» (اعراف/ 7، 22) برمىآيد كه آن دو، پيش از ارتكاب آن لغزش، برهنه
نبوده و پوشش داشتهاند؛ گرچه از چگونگى اين پوشش در قرآن نيز سخنى به ميان نيامده
است.[1] 3. تورات به جاى شيطان كه
در قرآن مطرح است، فريفتن آدم را به مار نسبت مىدهد. 4. به تصريح تورات، مار
ابتدا حوّا و به وسيله او، آدم را فريفت؛ ولى در قرآن چنين تصريحى وجود ندارد. 5. نسبتهاى ناروايى مثل
آواز خواندن و خراميدن خداوند در باغ كه در تورات آمده و لازمه آنها جسمانى بودن
خدا است، در قرآن وجود ندارد. 6. اين جمله تورات كه خدا
آدم را ندا داد و گفت: كجا هستى، نسبت دادن جهل و بىخبرى به خداوند است. گويا
خداوند از رخدادهاى بهشت بىخبر بوده و جاىگاه آدم را نمىداند! 7. از تورات امكان وجود
شريك براى خدا استفاده مىشود؛ چون مىگويد: خداوند خدا گفت: همانا انسان مثل يكى
از ما و عارف به نيك و بد شده است. اينك مبادا دست خود را دراز كند و از درخت حيات
نيز گرفته بخورد و تا ابد زند بماند! در حالىكه از ديدگاه قرآن، ذات اقدس الهى از
اين امور منزّه است. 8. در تورات مسأله درد حمل
و اشتياق به شوهر و نيز حكمرانى مرد بر زن، مجازات براى حوا دانسته شده است. 9. به ادّعاى تورات،
خداوند از اينكه آدم عليه السلام و حوّا از درخت حيات بخورند و تا ابد[1]. نمونه، ج 6، ص 118