انعام/ 6 به اين واقعه
اشاره دارد: گفتند: چرا فرشتهاى بر او نازل نمىشود؟ خداوند در پاسخ آنان فرمود:
اگر فرشتهاى نازل مىكرديم، كار به پايان رسيده بود و مهلتى نمىيافتند، و اگر او
را فرشتهاى قرار مىداديم، آن فرشته را به صورت مردى درمىآورديم، و امر را
همچنان بر آنان مشتبه مىساختيم: «و قالوا لَولا
انزِلَ عَلَيهِ مَلَكٌ و لَو انزَلنا مَلَكًا لَقُضِىَ الامرُ ثُمَّ لايُنظَرون*
ولَو جَعَلنهُ مَلَكًا لَجَعَلنهُ رَجُلًا و لَلَبسنا عَلَيهِم ما يَلبِسون». 16. خداوند در آيه 76 نحل/
16، مَثَل بردهاى گنگ، ناتوان و كمخرد را آورده كه نه سخن كسى را مىفهمد و نه
مىتوان سخنش را فهميد[1]
و سربار ديگران است. از «عطاءبنابىرباح» نقل است كه مراد از اين برده گنگ،
ابىبنخلف است.[2] 17. براساس روايتى كه
قرطبى و بلنسى نقل كردهاند، ابى، روزى همراه تنى چند از مشركان، نزد رسول خدا صلى
الله عليه و آله آمده، با استناد به آفرينش تدريجى انسانها، بر سخن پيامبر كه
مىفرمود خداوند انسانها را يكباره برمىانگيزد، خُرده گرفت كه در پاسخ آنان،
آيه 28 لقمان/ 31 فرود آمد[3]: «ما خَلقُكُم و لا بَعثُكُم الّا كَنَفسٍ وحِدَةٍ انَّ اللَّهَ
سَميعٌ بَصيرٌ/ آفرينش و برانگيختن و زندگى دوباره] همه شما در قيامت] همانند يك
فرد بيش نيست. خداوند شنوا و بينا است.» 18.
«يايُّهَا النَّبىُّ اتَّقِ اللَّهَ و لاتُطِعِ الكفُرينَ و المُنفِقينَ انَّ
اللَّهَ كانَ عَليمًا حَكيما/ اى پيامبر! تقواى الهى
پيشه كن و از كافران و منافقان فرمان مبر كه خداوند، عالم و حكيم است.» (احزاب/
33، 1) بلنسى به نقل از ابنجريج، مراد از كافران را در آيه، ابى دانسته است؛[4] امّا طبرسى، آيه را مربوط به زمانى پس
از واقعه احد مىداند[5]
كه گويا اين[1]. مفردات، ص 140-141، «بكم»؛ مجمع البيان، ج 6، ص 578 [2]. مجمعالبيان، ج 6،ص 578 [3]. تفسير قرطبى، ج14، ص 52؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 331 [4]. مبهمات القرآن، ج2، ص 237 [5]. مجمعالبيان، ج 8،ص 526