محاجه كردند. در اين ميان
ابى در حالىكه استخوانى پوسيده را با فشار دست خرد مىكرد و بر باد مىداد، به
تندى گفت: آيا خداوند اين استخوان* پوسيده را زنده خواهد كرد؟ پيامبر پاسخ گفت: آرى،
خداوند اين استخوان را زنده خواهد كرد؛ چنانكه تو را هم مىميراند و زنده مىكند
و به آتش جهنم در مىآورد.[1] پس از اين، آيه پيشين نازل شد. درباره آيات 4 نحل/ 16[2]؛ 66 مريم/ 19[3]؛ 10 سجده/ 32[4]؛ 49 اسراء/ 17[5] نيز همين روايت را آوردهاند. 2.
«و يَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيهِ يَقولُ يلَيتَنِى اتَّخَذتُ مَعَ
الرَّسولِ سَبيلا* يويلَتى لَيتَنى لَم اتَّخِذ فُلانًا خَليلًا .../ و به خاطر آور] روزى را كه ستمكار، دست خود را از شدت حسرت] به
دندان مىگزد و] مىگويد: اى كاش با رسول راهى برمىگزيدم! اى واى بر من! كاش فلان
شخص گمراهكننده را دوست نمىگرفتم ....» (فرقان/ 25، 27- 28) گفتهاند: مراد از «فُلانًا» ابى و «ظالم» عقبة ابن ابى معيط است[6] و آيه، پس از آنكه عقبه به تحريك
ابى، رسول خدا صلى الله عليه و آله را مورد اهانت قرار داد، نازل شد و زبان حال و
ندامت او را در قيامت بيان كرد؛[7] در نتيجه شايد از باب بيان مصداق گفتهاند: آيه 67 اعراف/ 7 كه از
دشمنى برخى دوستان در قيامت حكايت مىكند و آيه 24 زمر/ 39 كه حاكى از به صورت در
افتادن كسى در عذاب است، درباره او فرود آمده است.[8] 3. در آغاز بعثت، سران شرك
از جمله ابى، نزد ابوطالب آمده، خواستار خوددارى رسول خدا صلى الله عليه و آله از
دعوت شدند؛[9] امّا با نااميدى و شگفتى باز گشتند و
خويشتن را به پاىدارى بر عبادت بتها فراخواندند. در اين باره، آيات 5- 6 ص/ 38
فرود آمد: «اجَعَلَ الألِهَةَ الهًا واحِدًا انَّ هذا لَشَىءٌ عُجاب*
وانطَلَقَ المَلَا مِنهُم انِ امشوا واصبِروا عَلى ءالِهَتِكُم انَّ هذا لَشَىءٌ
يُراد/ آيا او به جاى اين همه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟![1]. جامعالبيان، مج12، ج 23، ص 38 [2]. تفسير قرطبى ج 10،ص 46 [3]. مجمع البيان، ج 6،ص 808 [4]. غررالتبيان، ص 413 [5]. تفسير عياشى، ج 2،ص 296 [6]. جامعالبيان، مج11، ج 19، ص 11 [7]. اسبابالنزول، ص279؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 251- 253؛ مجمع البيان، ج 7، ص 261 [8]. غررالتبيان، ص 446 [9]. مجمعالبيان، ج 8،ص 725- 726