3. بنا به نقل واحدى از
ابنعبّاس، آيات 5- 7 ليل/ 92 در شأن مردى از انصار نازل شد[1] كه بعضى نام او را ابودحداح ذكر كردهاند.[2] براساس اين نقل، مردى از انصار درخت خرمايى داشت كه شاخههاى آن در
حياط فردى مستمند بود. صاحب درخت، خرماهايى را كه گاه بر زمين مىافتاد و فرزندان
مرد فقير بر مىداشتند، از دست و دهانشان مىگرفت. مرد نيازمند نزد رسول خدا
شكايت برد و حضرت از صاحب نخل خواست تا در مقابل آن، نخلى در بهشت آن را به آنان
ببخشد؛ ولى وى با اينكه نخلهاى بسيارى داشت، مدّعى شد كه خرماى هيچ يك از آنها
برايم خوشايندتر از اين درخت نيست. مرد ديگرى (ابودحداح) كه سخنان پيامبر را
مىشنيد، با گرفتن تضمين از پيامبر براى واگذارى نخلى در بهشت به او، آن درخت را
در مقابل 40 اصله نخل از آن مرد خريد و به پيامبر واگذاشت؛ آنگاه اين آيات در شأن
وى نازل شد: «فأمّا مَنْ أَعطى وَاتّقى* وَ صَدّقَ بِالحُسنى*
فَسَنُيسِّرُهُ لِلْيُسرى پس هركه مال خود را]
بخشيد و پرهيزگارى كرد و آن وعده] نيكو را باور داشت و راست انگاشت؛ پس به زودى
او را براى راه آسان آماده سازيم». اين ماجرا در روايات شيعى به گونهاى ديگر آمده
است.[3] قرطبى به نقل از عطا، تمام سوره ليل
را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است.[4] 4. بلنسى در ذيل آيات 10-
11 اعلى/ 87: «سَيَذّكَّرُ مَنْ يَخشى* وَ يَتجنّبُهَا الأَشقَى به زودى پند گيرد آن كه از خداى] مىترسد و بدبختترين مردم از آن
كناره مىگيرد»، با بيان ماجراى خريد درخت نخل و واگذارى آن به پيامبر، از برخى
نقل كرده كه در شأن ابودحداح نازل شده است.[5] 5. از عكرمه نقل است كه پس
از نزول آيه 10 حديد/ 57: «لَايَسْتوِى
مِنْكُمْ مَنْ أنفقَ مِنْ قَبلِالْفَتحِ و قتَلَ ...»
ابودحداح گفت: به خدا سوگند! امروز در راه خدا انفاقى مىكنم كه با آن، پاداش
كسانى را كه پيش از من انفاق كردند را، به دست آورم و پس از اين، كسى[1]. اسباب النزول، ص390 [2]. مجمعالبيان، ج10، ص 759 [3]. تفسير قمى، ج 2، ص457؛ بحارالانوار، ج 22، ص 101 [4]. تفسير قرطبى، ج20، ص 61 [5]. مبهمات القرآن، ج2، ص 701