به پيشنهاد كنانه، برج و
باروى طائف را تعمير و استوار كردند.[1] وى در بخشش هنگام قحطى و كمبود، نامدار بود[2] منابع درباره مسلمانىاش،
گوناگون سخن گفتهاند: به روايتى،[3] وى يكى از اعضاى بلندپايه هيأت ثقيف بود كه در رمضان سال 9 هجرى[4] براى گفتوگو و مصالحه با پيامبر صلى
الله عليه و آله به مدينه آمدند و همگى مسلمان شدند؛ ولى ابنهشام[5] و واقدى[6] كه نام تمام افراد هيأت ثقيف را بر شمردهاند، از او ياد نكردهاند.
مدائنى،[7] او را يكى از افراد هيأت دانسته؛ امّا
مسلمانىاش را نپذيرفته است؛ زيرا اعتقاد دارد: سرورى مردى قريشى را برنتابيد و
مشرك بازگشت. برابر اين خبر، او از طائف به نجران و پس از مدّتى به روم نزد «هرقل»
رفت و به ابوعامر راهب، پدر حنظله غسيل الملائكه و علقمة بنعلاثه قيسى پيوست.[8] پس از مرگ ابوعامر (10 هجرى) در روم،
كنانه بر سر ميراث او با علقمه به نزاع برخاست و هِرْقِلْ در دعواى آن دو به اين
دليل كه ابوعامر و كنانه هر دو شهرنشين، و علقمه بدوى است، به سود كنانه داورى
كرد. بر پايه اين روايت، سرانجام كنانه در سرزمين روم، مشرك از دنيا رفت.[9] به نقل طبرى،[10] كنانه و علقمه پس از مدّتى به مدينه بازگشته، مسلمان شدند و با
پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كردند؛ به هر حال از فرجام او اطلاعى در دست
نيست؛[1]. المغازى، ج 3، ص886 [2]. المفصل، ج 9، ص752 [3]. الطبقات، ج 6، ص47؛ الاستيعاب، ج 3، ص 129 و 386 [4]. تاريخ طبرى، ج 2،ص 180 [5]. السيرة النبويه، ج2، ص 539 [6]. المغازى، ج 3، ص963 [7]. الاصابه، ج 5، ص496 [8]. جامعالبيان، مج7، ج 11، ص 35؛ اسدالغابه، ج 4، ص 473 [9]. اسدالغابه، ج 4، ص473؛ الاصابه، ج 5، ص 496 [10]. جامعالبيان، مج7، ج 11، ص 35